سناریوی ایجاد شكاف بهطور توأمان در دو سطح عمودی و افقی پیگیری میشود. محافل تبلیغی غرب برای شكلدهی زمینههای شكاف میان مردم ـ حاكمیت به فضاسازی در سه سطح مشروعیت، مقبولیت، مشاركت و توزیع میپردازند و با جعل و مصادره به مطلوب برخی سوژههای خبری و چالشزایی در حوزههای مختلف میكوشند زمینههای شكاف عمودی را تقویت كنند.
در بازخوانی حوادث قبل، حین و پس از دهمین انتخابات ریاست جمهوری در سال88، سوقدهی فضای سیاسی و اجتماعی ایران در جهت شكلگیری و تقویت جنبشهای اجتماعی به راهبرد غالب محافل سیاسی و رسانهای غرب تبدیل شده است. بر این مبنا، از تنشها، تضادها و ابهامهای ساختاری در ایران سخن گفته میشود و ضمن ایجاد منافع متعارض در درون جامعه، تلاش میشود فضایی مجازی شكل گیرد كه میتواند باعث افزایش نارضایتیها و هدایت مردم برای یافتن راههای عملی رفع آنها شود. زمینهسازی برای حركت و سازماندهی اقشار اجتماعی در قالب جنبش با ایجاد گروهها و نهادهای مستقل غیردولتی، نخبهسازی و چهرهسازی مصنوعی برای اقشار اجتماعی، تعیین رهبر و پیشرو برای اقشار اجتماعی فراهم میآید . هویتبخشی، ضد قدرت بودن، عمومیتبخشی و همگانی كردن، از دیگر ویژگیهایی است كه با برداشت از تئوریهای جامعهشناسان غربی، برای اقشار اجتماعی ایران بازتعریف میشود تا آنها در جهت جنبشسازی سوق داده شوند. بر این مبنا، دوم خرداد 1376سرآغاز شكلگیری جنبشهای اجتماعی در ایران معرفی میشود و محافل تبلیغی غرب از منظر «نگاه جنبشمحور» به دنبال تأثیرگذاری نرم بر فضای سیاسی و اجتماعی ایران هستند. در این چارچوب، ویژگیهای جنبشهای اجتماعی نوین را برای اقشار اجتماعی ایران و بهطور مشخص دانشجویان، زنان و كارگران بازتعریف میكنند. بر این اساس، در فضای رسانهای و همچنین فضای مجازی سایبر، نوعی تلاش هدفمند برای سازماندهی اقشار اجتماعی در قالب جنبشهای اجتماعی و بهرهگیری از آنها برای تغییر نظام اسلامی مشهود است. برخی نمودهای این رویكرد را در شكلگیری گسترده سایتهای اینترنتی مرتبط با اقشار اجتماعی میتوان جستوجو كرد.
الف- مفهوم و ویژگیهای جنبش اجتماعی
1 ـ جنبش اجتماعی چیست؟
در گستره علوم اجتماعی، مفاهیم دارای تعاریف متعددی هستند. در همه تعاریفی كه از جنبشهای اجتماعی ارائه شده است، میتوان عناصر مشتركی را یافت. این عناصر مشترك عبارتند از: گروه سازمانیافته از كنشگران، وجود یك ایدئولوژی یا گفتمان خاص، تلاش برای ایجاد تغییر یا حفظ برخی عناصر جامعه. «آنتونی گیدنز» در كتاب جامعهشناسی خود جنبش اجتماعی را كوشش جمعی برای پیشبرد منافع مشترك، یا تأمین هدفی مشترك، از طریق عمل جمعی خارج از حوزههای رسمی تعریف میكند. هدفهای جنبش اجتماعی بسیار متنوع است و برای مثال میتوان از دگرگونی یا واژگونی نظم موجود، موضوع منع مجازات اعدام و حقوق قانونی و سیاسی زنان یا دانشجویان و كارگران و غیره نام برد.
جنبشهای اجتماعی متفاوت از احزاب سیاسی و گروههای فشار هستند. احزاب سیاسی دارای سازمان و تشكیلات كاملاً بوروكراتیك و منسجم با سازوكارهای ویژه عضوگیری هستند كه تلاش میكنند از طریق شیوههای دموكراتیك نظیر انتخابات، قدرت را به دست گیرند. در حالی كه جنبشهای اجتماعی با محوریت قراردادن یك ایدئولوژی و تفكر خاص درصدد ایجاد حوزه عمومی دموكراتیك و زیر سؤال بردن مشروعیت نظامها و تغییر كلی فضای اجتماعی هستند.
2 ـ ویژگی جنبشهای اجتماعی
ویژگیهایی كه در همه جنبشهای اجتماعی مشترك هستند، عبارتند از:
ـ جنبشها حول محور یك یا چند تضاد و شكاف در جامعه شكل میگیرند؛ شكافهای سیاسی، جنسیتی، قومی و طبقاتی، از عمدهترین این شكافها هستند.
ـ آموزهها، ایدهها و شعارهای مشتركی باید شكل گرفته باشد و هواداران جنبش در جریان قبول و استقبال از این آموزهها نسبت به یكدیگر احساس آگاهی، هویت و همبستگی كنند. به مجموعه این آموزهها «گفتمان» میگویند در حالی كه در دو دهه قبل، از آن با نام «ایدئولوژی» یاد میكردند.
ـ روابط میان طرفداران جنبش فقط به احزاب، نهادها و سازمانهای بزرگ بوروكراتیك متكی نیست؛ بلكه به شبكه وسیع روابط غیررسمی در میان همفكران، همكاران و دوستان اتكای اساسی دارد و نهادهای حكومتی بهراحتی نمیتوانند این شبكه وسیع روابط جمعی را از پیشروی خود بردارند.
ـ در تمام جنبشها باید امكان شكل خاصی از اعتراض جمعی و سیاسی وجود داشته باشد. معمولاً امكان این اعتراض وقتی فراهم میشود كه یا ساختارهای دولت اجازه فعالیت به جنبشها را بدهد، یا دولت ضعیف باشد و قادر به واپایش(كنترل) فعالیت جنبشها نباشد و یا نیروی ناشی از بسیج مردمی جنبش، چنان قوی باشد كه دولت نتواند آن را واپایش كند.
ـ جنبشهای اجتماعی هم هویتمحور و هم راهبردمحور هستند؛ به عبارت دیگر، هم دارای راهبردهای خاص خود برای عمل سیاسی و هم بهدنبال كسب هویتهای جدید هستند.
ـ جنبشهای اجتماعی به هیچ وجه از بین نمیروند بلكه همواره در شبكههای شناور نامحسوسی باقی میمانند. منظور از شبكههای نامحسوس، شبكههای ارتباط اجتماعی است كه هنوز كاملاً شكل نگرفته و سازماندهی نشده است؛ اما ظرفیت این را دارد كه به یك جنبش اجتماعی تبدیل شود؛ یعنی گفتوگوهایی كه بین دانشجویان، زنان، كارگران و... وجود دارد، ممكن است به هم وصل شده، به یك جنبش اجتماعی فراگیر تبدیل شود.
3 ـ كارویژه جنبشهای اجتماعی
مهمترین كارویژههای جنبشهای اجتماعی عبارتند از:
1ـ 3. رابطه یا میانجی بودن؛ جنبشهای اجتماعی را در وهله اول، باید بهعنوان عاملان فعالی كه بین افراد از یك طرف و ساختها و حقایق اجتماعی از طرف دیگر نقش میانجی به عهده دارند؛ در نظر گرفت. بر این اساس، جنبشهای اجتماعی بهعنوان عاملان جامعهپذیری، نقش قابلتوجهی ایفا میكنند. دیگر اینكه جنبشهای اجتماعی وسیله ارتباطی مؤثری در مشاركت اجتماعی محسوب میشوند. از طریق جنبشهای اجتماعی، اعضای جامعه میتوانند منافع خود را حفظ كنند یا به ایدههای خود ارزش نهند و به این ترتیب، در سطوح مختلف مشاركت كنند.
2 ـ3. ایجاد آگاهی جمعی؛ جنبشهای اجتماعی با طرح و پیگیری ایدهها و نظرات جدید موجب ایجاد و گسترش نوعی شعور جمعی سیاسی در یك جامعه یا در بخش خاصی از جامعه میشوند. اهمیت شعور جمعی سیاسی در دگرگونیهای اجتماعی قابل توجه است.
3 ـ 3. فشار بر نخبگان سیاسی؛ جنبشهای اجتماعی از طریق مبارزات تبلیغاتی بهمنظور تأثیر بر افكار عمومی، تهدید، اعتصاب، تحریم و راهپیمایی و غیره به قدرت سیاسی فشار وارد میكنند و این امر میتواند نقش قابل توجهی به جایگاه جنبشهای اجتماعی بدهد. با این حال، باید توجه داشت كه جنبش اجتماعی با گروههای فشار یا ذی نفوذ یكسان نیست.
ب - حركت گامبهگام برای شكلگیری جنبشهای اجتماعی در ایران
درصورتی كه شبكه ارتباطی میان سازمانهای غیر دولتی(NGO) تشكیل شود، بهمثابه یك گروه عظیم و گاه قدرتمندتر از احزاب سیاسی در معادلات فرهنگی، اجتماعی و سیاسی وارد میشوند. بر این مبنا، محافل سیاسی و رسانهای غرب و برخی گروهها با تبلیغ و ایجاد زمینههای ذهنی و عینی شكلدهی و گسترش شبكههای مجازی در حوزه اجتماعی، میكوشند ابتكار عمل در هدایت اقشار و گروههای مختلف اجتماعی در جهت «جنبشسازی» را به دست گیرند. بر این مبنا، نوعی حركت هدفمند برای ایجاد شبكههای شناور نامحسوس در حوزه سیاسی و اجتماعی در حال شكلگیری است كه مهمترین مشخصه آن، اقدامات غیردائمی و عضویت شناور و غیرثابت است. رویكرد شبكهسازی میكوشد پوستههای تشكیلاتی، حزبی و جناحی قابل كنترل از سوی حاكمیت را بشكند و در درونیترین لایههای اجتماعی، ازجمله حلقه خانواده، در سطح خویشاوندی و محافل دوستی چند نفره حلول یابد. آنچه مسلم است، در فضای پس از انتخابات ریاستجمهوری، جنبشگرایی به رویكرد غالب محافل سیاسی و رسانهای غرب در پیشبرد جنگ نرم علیه نظام اسلامی تبدیل شده است، هرچند زمینههای شكلگیری جنبشهای اجتماعی و حركت در جهت جنبشمحوری به پیش از انتخابات بر میگردد. بر این مبنا، دانشجویان، زنان و كارگران ازحلقههای ثابت فضاسازی تبلیغی رسانههای بیگانه درباره مسائل داخلی ایران در چند سال گذشته بودند. با تأمل در گفتمان تبلیغی این رسانهها درباره اقشار اجتماعی ایران و بهطور مشخص، دانشجویان، زنان و كارگران، میتوان به برخی ابعاد و زوایای آشكار و پنهان حركت هدفمند محافل سیاسی و رسانهای غرب برای پیشبرد «جنبشسازی» و یا به تعبیر دیگر «جنبشگرایی» دست یافت. مهرانگیزكار، حقوقدان، دو سال پیش در گفتوگو با رادیو فردا، رسانه وابسته به سیا، در توصیف فضای جنبشگرایی در ایران و جنبشمحوری و پیامدهای آن گفت: «برخورد حاكمیت با انواع خواستهها و مطالبات مشروع صنفی كه متناسب با تحولات اجتماعی امروزی است، به حركتها و اعتراضهای هر چند كوچك اجازه میدهد خود را زیر نام جنبش تعریف كنند؛ دیر نیست زمانی كه حاصل عملكرد نابخردانه حاكمیت تبدیل شود به گردهمایی این حركتهای كوچك اعتراضی و تبدیل به استحاله آن به یك جنبش وسیع و غیرمسالمتآمیز. همیشه این گونه است. برخورد نابخردانه حكومتهاست كه حركتهای كوچك را به جنبشهای بزرگ و برانداز تبدیل میكند.»
همچنین اللهیاری، یكی دیگر از طرفهای گفتوگوی رسانههای بیگانه، درباره ضرورت احیای جنبشهای اجتماعی به ادعای وی سركوب شده گفت: «وظیفه فعالان جنبشهای اجتماعی، احیای دوباره جنبشهای اجتماعی است كه در طول این چهار پنج سال با سركوب گستردهای مواجه شدند. به نظر من، این احیای جنبشهای اجتماعی در سرتیتر و اولویت این فعالان جنبشی میشود.»
از تاكتیكهای جدی محافل سیاسی و رسانهای بهویژه در فضای پس از انتخابات دهم ریاست جمهوری كه بذر التهاب در جامعه ایرانی پراكنده شد؛ بهرهگیری از دو تاكتیك همزمان و توأمان «جنبشسازی» و «نهادسازی» است. بر اساس این دو تكنیك، جنبش و نهاد در یك رابطه دیالكتیكی باهم قرار میگیرند و یكدیگر را بازتولید میكنند. از این رهگذر، جنبش به ساخت نهاد و نهاد به صورتبندی جنبش كمك میكند و این دو در یك همافزایی سازنده، زمینه بروز و ظهور و تثبیت یكدیگر را فراهم میكنند. در این نوشتار، برخی مؤلفههای شكلگیری گامبهگام جنبشهای اجتماعی در ایران بررسی شده است:
1 ـ شكلدهی زمینههای شكاف اجتماعی
ایجاد شكاف در سطح عمودی (مردم ـ حاكمیت) از جمله مؤلفههای راهبردی در جنگ روانی و رسانهای محافل سیاسی و رسانهای غرب علیه نظام اسلامی است. محافل تبلیغی غرب از منظر تئوری شكافهای اجتماعی به تحولات سیاسی، اقتصادی و فرهنگی ایران مینگرند و با فربهسازی هدفمند شكافهای اجتماعی، میكوشند نیروهای اجتماعی را در جهت نهادسازی و جنبشگرایی سوق دهند. بر این مبنا با بهرهگیری از شیوههای القای غیرمستقیم تلاش میشود زمینههای ذهنی و تبلیغی ایجاد شكاف میان مردم ـ حاكمیت فراهم آید. سناریوی ایجاد شكاف بهطور توأمان در دو سطح عمودی (مردم ـ حاكمیت) و افقی (سطح درونحاكمیتی و میان مسئولان نظام اسلامی) پیگیری میشود. محافل تبلیغی غرب برای شكلدهی زمینههای شكاف میان مردم ـ حاكمیت به فضاسازی در سه سطح مشروعیت، مقبولیت، مشاركت و توزیع میپردازند و با جعل و مصادره به مطلوب برخی سوژههای خبری و چالشزایی در حوزههای سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی، میكوشند زمینههای شكاف عمودی (شكاف مردم ـ مسئولان) را تقویت كنند. این رویكرد تبلیغی پس از تحولات انتخابات دهم ریاستجمهوری با تأكید بیشتری از سوی محافل تبلیغی غرب پیگیری شد و بهصورت نقطه كانونی تبلیغات بیگانه درآمد. بر این مبنا، هفتهنامه آلمانی «دی سایت» از قدرت جنبش سبز مینویسد و یادآوری میكند: «مردم در ایران خود را آماده نبرد كردند. بارقه امید همچنان در دل آنها میدرخشد و ادامه اعتراضات سبب بروز شكافهایی در حاكمیت شده است.»
از نگاه تحلیلگران رسانهای بیگانه، تحولات پس از انتخابات ریاست جمهوری به قطبی كردن كل جامعه و نوعی پولاریزاسیون سیاسی منجر شده است بهگونهای كه یك دولت كاملاً بنیادگرا ـ به ادعای بیگانه با كمترین بهاصطلاح پشتوانه اجتماعی ـ و در نقطه مقابل آن، جنبش اعتراضی مردم رو در روی هم قرار گرفته است.
2 ـ جعل مطالبات ساختارشكنانه برای نیروهای اجتماعی
محافل سیاسی و رسانهای غرب با بهرهگیری از كوچكترین مطالبات و اعتراضات اجتماعی و برجستهسازی آن، این مطالبات را تا مرز خطوط قرمز حاكمیت گسترش میدهند و تلاش میكنند زمینه شكلگیری جریان منسجم اجتماعی در مقابل حاكمیت را فراهم آورند. در همین راستا، رسانههای بیگانه بهدنبال بالابردن انتظارات مردم ایران در حوزههای اجتماعی و بهویژه اقتصادی هستند و به بازتعریف مطالبات مجازی و ساختگی برای اقشار مختلف اجتماعی میپردازند. بر این مبنا، تلاش میشود مطالبات برخی گروههای اجتماعی از جمله دانشجویان، كارگران، زنان، قومیتها و هرگونه حركت فرهنگی جمعی دیگر، از پوسته صنفی خود خارج شود و «بار سیاسی ضد حكومتی» به خود بگیرد.
در فضای پیش و پس از انتخابات ریاست جمهوری، رویكرد رسانههای بیگانه بر راهبرد مشاركت مطالبهمحور، حضور هوشمند و مشاركت فعال و كنشگرانه معطوف شد. هدف اصلی این راهبرد را میتوان عبور از اعتراضهای اجتماعی سلبی و انفعالی به كنش اعتراضی فعال و هوشمند از طریق تحریض نیروهای اجتماعی غیرفعال، سازماندهی این نیروها و هدایت كنش آنها به نفع نامزدهای ساختارشكن قلمداد كرد. از این منظر، تلاش شد كنش سیاسی مردم و گروههای اجتماعی در ایران به سمت برنامهمحوری، سوق یابد. فعالسازی نیروهای اجتماعی و سازماندهی به كنشهای اعتراضی گروهها و نیروهای اجتماعی و تقویت و حمایت از احزاب و نامزدهای سكولار و مستقل از حاكمیت و جعل مطالبات ساختارشكنانه برای نیروهای اجتماعی از جمله اهداف بنیادین پیگیری راهبرد مشاركت مطالبهمحور در اوضاع تبلیغات انتخاباتی بود. این موضوع، نكتهای است كه از سوی تحلیلگران رسانهای بیگانه به وضوح مطرح میشود. بر این مبنا، تقی رحمانی، فعال سیاسی، در گفتوگو با رادیو آمریكا گفت: «این مطالبات را فقط میرحسین موسوی نمیگوید. این را خیلی از گروههای سیاسی میگفتند. آقای موسوی این را ردیف كرده، روی آن تأكید گذاشته و این مطالبات قبلاً گفتم حتی گستردهترش برای اقوام را آقای كروبی مطرح كرد. آقای كروبی منشور اقوام داد. نگاه جدید به قانون اساسی مطرح كرد. تداخل مسئولیت در قانون اساسی را مطرح كرد. گفتم هر دوی اینها مدیون آن جنبش مطالبهمحوری جامعه ایران است.»
رسانههای بیگانه همچنین بهدنبال بازسازی نماد برای مطالبات جنبش موسوم به سبز هستند تا از منظر این رویكرد، زمینه چانهزنی به اصطلاح جنبش سبز در مورد آنها را فراهم كنند. روشن شدن گامبهگام مطالبات و عبور از قانون اساسی جمهوری اسلامی از منظر حركت تدریجی به سوی مؤلفههای دموكراسی و حقوق بشر غربی و فراگیر كردن نظام فكری سكولار، از دیگر تاكتیكهای محافل بیگانه است. حشمتالله طبرزدی، فعال سیاسی، در این زمینه گفت: «در آخرین تظاهراتی كه در پنجشنبه چهلم شهدا (حوادث پس از انتخابات) بود، در آنجا شعار «استقلال آزادی جمهوری ایرانی» سر داده شد و معلوم میشود كه در واقع، جنبش بهمرور به اهداف دموكراسیخواهی و حقوق بشر و به آزادیخواهی دارد نزدیك میشود و گام به گام در واقع مطالبات خودش را شفافتر مطرح میكند.»
تحلیلگران رسانهای بیگانه بهدنبال ساختارشكنی و عبور از خطوط قرمز نظام اسلامی هستند. بر این مبنا، از تضاد جوهری در قانون اساسی جمهوری اسلامی سخن میگویند و مدعی هستند: « قانون اساسی دارای یك تضاد جوهری است در واقع و تضادش هم بین یك حكومت اسلامی و یك جمهوری است و این در تمام این قانون اساسی منعكس میشود. شما اگر بر اساس این قانون اساسی بخواهید پیش بروید، خوب نقش شورای نگهبان را چهكار خواهید كرد؟ نقش رهبر جمهوری اسلامی را چهكار خواهید كرد؟ اینها دخالت مستقیم در تصمیمگیری مجلس و ریاست جمهوری و رأیگیری و انتخابات و تمام سطوح مملكت دارند.»
از نگاه بیگانه، دیدگاههای میرحسین موسوی درباره جنبشهای اجتماعی، ریشه در مطالبهمحوری اقشار و گروههای اجتماعی در چهار سال گذشته دارد كه با گذشت زمان، مطالبات مردم در دو سطح افقی و عمودی و بهطور مشخص در حوزههای اندیشه، شعار و همچنین بهعنوان نماد، گسترش خواهد یافت و در این چارچوب، جنبش نیز افراطی و ساختارشكن خواهد شد و نتیجه منطقی آن، این است كه جنبش، رهبران جدیدی در آینده پیدا میكند. مهرداد مشایخی، كارشناس مسائل سیاسی، از منظر رویكرد ساختارشكنی و عبور از گفتمان انقلاب اسلامی در گفتوگو با رادیو آمریكا ( 19/7/1388 ) مدعی شد: «تأكیدی كه در چندین بیانیه، ایشان (میرحسین موسوی ) روی استفاده از ظرفیتهای بهكار نیفتاده قانون اساسی جمهوری اسلامی آیا همین واژه جمهوری اسلامی نه یك كلمه كم، نه یك كلمه بیش میگذارد، این درجه تأكید به هر دلیل به هر نیت كه انجام بگیرد، ممكن است دل بخشی از جامعه را بهدست بیاورد؛ ولی قطعاً دل بخش دیگری از جامعه را نگران میكند. دل نگران میكند...زمامداران حكومت جمهوری اسلامی در سی سال اخیر حتی از اصول اولیه منحرف شدند؛ ولی اصول اولیه هم بسیار ناكارآمدی و عدم صراحت در بسیاری جهات دارد و بسیاری از مشكلات فعلی اتفاقاً در همین قانون اساسی هست، مسئله ولایت فقیه؛ آقای موسوی توضیح نمیدهند كه با مسئله ولایت فقیه كه كاملاً جنبه قانونی آن در خود قانون اساسی هست چه میخواهند بكنند.»
3ـ تلاش برای شكلگیری جامعه مدنی قوی و خارج شدن از حالت تودهای
محافل تبلیغی بیگانه لازمه تحقق دموكراسی در ایران را تشكیل جامعه مدنی قوی عنوان میكنند و معتقدند برای رسیدن به دموكراسی، چارهای جز شكلگیری جامعه مدنی قوی وجود ندارد؛ زیرا دموكراسی محصول موازنه قوای دولت و جامعه است و اگر جامعه قوی و قدرتمند نباشد، دولت قطعاً خودكامه خواهد بود.
به نظر میرسد محافل سیاسی و رسانهای غرب، رویكرد فربهسازی گروههای اجتماعی در مقابل حاكمیت را پیگیری میكنند. بر این مبنا، تلاش میكنند كه جامعه ایران را از حالت تودهای و غیر شبكهای خارج سازند و با خلق طبقات جدید همسو با گفتمان سكولار غرب، زمینههای چالشزایی را میان بدنه جامعه و حاكمیت شكل دهند. فعال كردن جامعه و هستههای اجتماعی از طریق هویتبخشی، انسجامبخشی و در نهایت، فربهكردن شكافهای اجتماعی كه از چند سال پیش آغاز شده بود، پس از انتخابات ریاست جمهوری با شتاب و همگرایی بیشتری از منظر پیشبرد فرایند جنگ نرم علیه ایران پیگیری میشود و از این طریق، تلاش میگردد اقشار و نیروهای اجتماعی(جامعه مدنی ) در جهت رویارویی با حاكمیت سوق یابند. در واقع، محافل سیاسی و امنیتی غرب با بهرهگیری از ابزار رسانهای به دنبال بازتعریف هویت جدید برای اقشار اجتماعی ( كارگران، دانشجویان، زنان و...) و همچنین فراگیركردن و سازماندهی مطالبات آنها در قالب نهادها هستند تا از این طریق، اقشار اجتماعی را از حالت خنثی خارج كنند و آنها را در جهت «چانهزنی و مقابله با حاكمیت» در خارج از محدوده قانون اساسی جمهوری اسلامی سوق دهند.
4 ـ كشاندن مطالبات گروههای اجتماعی به حوزه همگانی
محافل سیاسی و رسانهای غرب به دنبال كشاندن مطالبات اقشار و گروههای اجتماعی به حوزه همگانی و تبدیل آنها به امری اجتماعی و ملموس هستند. كشاندن مطالبات اجتماعی به حوزه همگانی عمدتاً حول محور حقوق بشر صورت میگیرد. از نگاه رسانههای بیگانه، قربانیان نقض حقوق بشر، گستره وسیعی را دربر میگیرد كه شامل كارگران، زنان، معلمان و... هستند و از این طریق، زمینه ورود آنها به حوزه همگانی را فراهم میكنند. در واقع، این رسانهها با بررسی پیامدهای حركتهای اجتماعی زنان، درصدد تحریض زنان علیه حاكمیت و كشاندن مسائل زنان به حوزه همگانی هستند. این رسانهها در راستای كشاندن مطالبات اقشار اجتماعی به حوزه همگانی، فضایی مجازی ترسیم میكنند تا زنان برای تغییر قوانین مردمسالارانه؛ كارگران برای بهبود كار و افزایش دستمزد؛ معلمان برای افزایش حقوق و غیره؛ نویسندگان و هنرمندان برای آزادی بیان و عقیده؛ و دانشجویان برای خواستهای صنفی خود در قالب جنبش، سازمان یابند. از نگاه تحلیلگران رسانهای بیگانه، زنان، دانشجویان، كارگران تا پیش از انتخابات ریاست جمهوری، هركدام به اشكال مختلف در فعالیتهای مدنی ائتلافها و ارائه برنامههای جمعی و صنفی بهدنبال خواستهایشان بودند كه از فردای انتخابات، همهچیز تغییر كرد فضای خیابانها شكل اعتراضها و مضمون آنها بر نارضایتیها درباره نتایج انتخابات متمركز شد و در حال حاضر، برای خیلیها این سؤال به وجود آمده كه بر سر خواستهای زنان و دانشجویان و كارگران چه آمده است؟ آیا این مطالبات دیگر اهمیتی ندارد یا اینكه ناراضیان منتظر هستند ببینند كه آیا اعتراضشان به جایی میرسد و چیزی عوض میشود؟تحلیلگران رسانهای از اختلال در فضای عمومی به علت شكلگیری جنبش موسوم به سبز، برای حقخواهی سخن میگویند و لازمه تأثیرگذاری جنبش اعتراضی سبز را پیوستن اقشار و گروههای مختلف اجتماعی به آن و طرح مطالبات در قالب جنبش سبز ارزیابی میكنند. آنچه كه از فضای رسانهای بیگانه بر میآید، تأكید آنها بر قوی كردن ارتباطات شبكهای جامعه،سازمانیابی شبكههای اجتماعی و نهادهای مدنی غیررسمی است و بهعنوان مكمل این رویكرد تبلیغی بر فاصله گرفتن و طفرهروی از تعامل با نهادهای رسمی جمهوری اسلامی نیز تأكید میشود.
در این چارچوب با هدفمندی ویژهای فرایند كسب اعتماد بدنه جامعه و به تعبیر مشخص، اعتمادسازی نیز پیگیری میشود و تلاش میگردد زمینه نفوذ اقشار اجتماعی در لایههای اجتماعی از طریق سازماندهی در قالب نهادهای مدنی غیردولتی فراهم آید و از این طریق، روند اعتمادسازی تسریع گردد.
محافل تبلیغی غرب به دنبال تعیین برنامه عملی، تبلیغی و آموزشی برای اقشار اجتماعی برای سوق دادن آنها در جهت پیوند با مردم هستند. بر این اساس بخشی از فضای تبلیغی رسانههای بیگانه به طرح القائات و ادعاهای ساختگی درباره وضع اقشار اجتماعی بهویژه دانشجویان، زنان و كارگران معطوف میشود تا با ایجاد فضایی مجازی مردم به تغییر وضع كنونی سوق داده شوند.
5ـ ایجاد همپیوندی میان گروههای اجتماعی (انسجامبخشی )
محافل تبلیغی غرب، راهبرد برقراری پیوند میان جنبشهای اجتماعی را پیگیری میكنند. رسانههای بیگانه از تحول در مطالبات جنبشهای اجتماعی سخن میگویند كه مهمترین مؤلفه آن در همپیوندی با دیگر اقشار اجتماعی و فاصله گرفتن از دولت و همچنین پیگیری مطالبات و حقوق مردم معرفی میشود. رسانههای بیگانه با معرفی «مسئله حقوق بشر»، «دموكراسی» و «اعتراض به نتایج انتخابات» بهعنوان دغدغه مشترك همه گروههای ضد انقلاب تلاش میكنند از مقوله حقوق بشر بستری برای پیوند جنبشهای اجتماعی بسازند. محافل تبلیغی بیگانه بهگونهای هدفمند، بهدنبال پل زدن میان مطالبات اقشار و گروههای اجتماعی هستند و با پیوند آنها با یكدیگر، میكوشند فعالیتهای صنفی اقشار و گروههای اجتماعی را به «جنبشهای اجتماعی» مخالف نظام جمهوری اسلامی تبدیل كنند. از نگاه تحلیلگران رسانههای بیگانه، جنبش دانشجویی و زنان، بیشترین همگرایی و منافع مشترك را دارند و میتوانند راهبر و تسریعكننده جریان مبارزاتی باشند و همچنین كارگران بهعنوان پیادهنظام و سربازان میتوانند هزینههای این مبارزه را بر دوش كشند. تحلیلگران رسانهای بیگانه همچنین جنبش دانشجویی را جنبشی پیشتاز با سازماندهی سریع میدانند كه میتواند در جایگاه پیشگام جنبش، زمینه افراطیتر شدن جنبش را فراهم سازد.
6ـ فراگیركردن مطالبات اقشار و گروههای اجتماعی
رسانههای بیگانه بهدنبال فراگیركردن و بالابردن مطالبات اقشار اجتماعی و همچنین انسجامبخشی به خواستههای آنها از جمله حقوق بشر، دموكراسی و رفع تبعیض هستند؛ به تعبیر دیگر، این رسانهها میكوشند مطالبات و خواستههای مشتركی برای اقشار و گروههای اجتماعی ایران تعریف كنند و آنها را در چارچوب گفتمان اعتراضی مشترك سازمان دهند.
بر این اساس، میان مطالبات كارگران، دانشجویان و زنان در چارچوب «حقوق مدنی» پیوند برقرار میشود. رسانههای بیگانه در راستای پیشبرد جنگ نرم علیه ایران، ایجاد نوعی جامعه مدنی فراگیر متشكل از گروههای سیاسی ناهمگون را پیگیری میكنند كه در چارچوب آن، طیفهای مختلف سیاسی و مذهبی جای میگیرند. در این چارچوب، از ضرورت پیوند جنبش سبز با گروههای اجتماعی و جنبش دموكراسیخواهی سخن به میان میرود. بر این مبنا، خانم رضوان مقدم، یكی از قدیمیترین اعضای اولیه كمپین یك میلیون امضا، فعال حقوق بشر، فعال حقوق زنان، دانشجوی جامعهشناسی و استاد دانشگاه، گفت: «در آستانه انتخابات زنان، با گرایشات و تنوعات فكری مختلف دور هم جمع شدند و همگرایی جنبش زنان را ایجاد كردند كه روی دو محور اصلی متمركز شدند: یكی تغییر موادی از قانون اساسی بود كه حقوق زن را نادیده گرفتند در این مواد قانون اساسی و یكی هم پیوستن به كنوانسیون رفع هرگونه تبعیض علیه زنان بود و بهعلاوه نتیجه این همگرایی این شد كه كاندیداهای ریاستجمهوری را در مورد مطالبات حقوقی زنان به چالش كشاند ...جنبش زنان هم خواستههایش از جنبش دموكراسیخواهانه مردم جدا نیست. زنان علاوه بر حضور فیزیكیشان، چه زنان و چه فعالان حقوق زنان علاوه بر حضور فیزیكی به اعتقاد من در رهبری فكری جنبش سبز و دموكراسیخواهی مردم ایران حضور چشمگیر و تعیینكننده داشتند حتی در طرح شعارها در اینكه فضا را مدنی و صلحآمیز كردند.»
رسانههای بیگانه با تأكید بر حضور همزمان روشنفكر ـ روحانی، برانداز ـ اصلاحطلب تصویری متفاوت از جنبش سبز ترسیم میكنند كه طیفهای مختلف سیاسی و اجتماعی به صورت فراگیر در آن حضور دارند. تحلیلگران رسانهای بیگانه همچنین از فروریختن هراس مردم در پی تحولات پس از انتخابات سخن میگویند تا از این منظر، فراگیرشدن جنبشهای اجتماعی در حوزه سیاسی و اجتماعی را القا كنند. بر این مبنا مدعی هستند: «آنچه كه در روزهای اخیر در ایران گذشت، تحولی بزرگ را نوید میدهد و گویای این واقعیت است كه مردم ایران در راه دستیابی به حقوق مسلم خودشان نهتنها ناامید نشدهاند؛ كه سنگر هم گرفتهاند.» از نگاه آنان، نوسانات روحی و عاطفی كه ملت ایران در این پنجاه، شصت روزه تجربه كردند، وضعیت یك كشور در گذار عادی نیست و حكومت به دنبال این است كه این وضعیت غیر عادی مردم را دوباره به آن حالت رعب و وحشت و بیتفاوتی و یأس قبل از این خیزش انتخابات برگرداند.
7 ـ زمینهسازی برای ایجاد همگونی میان خواستههای حاشیه و مركز
تحلیلگران رسانههای بیگانه جنبش موسوم به سبز را فرصتی تاریخی میدانند و از ضرورت گسترش حوزههای نفوذ جنبش و ورود آن به سطوح مختلف اجتماعی و حمایت همهگیر گروههای اجتماعی از آن سخن میگویند؛ بهگونهای كه این جنبش در حوزه عمومی عمق و نفوذ بیشتری یابد و چهرهای پوپولیستی و تودهای به خود بگیرد. رسانههای بیگانه با توصیف جنبش موسوم به سبز به جنبش طبقه متوسط مركزنشین، از ضرورت گسترش آن به همه ایران سخن میگویند به گونهای كه میان مطالبات و خواستههای حاشیه و مركز، نوعی همگونی ایجاد شود و حاشیه به این نتیجه برسد كه منفعتش مشاركت در جنبش است. بر این مبنا، حسن شریعتمداری، فعال سیاسی مقیم آلمان، در گفتوگو با رادیو آمریكا گفت: «رهبری باید بتواند این جنبش را سراسری و دارای پشتوانه بزرگتری بكند وگرنه كسانی كه به اینترنت، توئیتر و فیسبوك دسترسی دارند، هرچقدر هم زیاد باشند، عدهای بیشمار از مردم ایران هستند و باید این جنبش را گسترش داد و نهادهای مدنی و احزاب را در آن سهیم كرد.»
8 ـ تدوین راهبرد عملی برای اعتراضات اقشار اجتماعی
محافل سیاسی و رسانهای غرب بهگونهای هدفمند، رویكرد تدوین راهبرد عملی برای مبارزات اقشار اجتماعی بهویژه زنان، كارگران و دانشجویان را پیگیری میكنند و به زمینهسازی ذهنی برای تعیین راهبرد عملی برای اعتراضات اقشار اجتماعی میپردازند و در عینحال، تلاش میكنند راهبرد دارای هدف مشخص، ملموس و همچنین قابل دسترس باشد. در روند تعیین و تدوین راهبردی برای اقشار اجتماعی، رسانههای بیگانه در مرحله نخست تلاش میكنند وجود مشكل و تبعیض را القا كنند تا جامعه به ضرورت رفع آن توجه كند. در مرحله دوم، این رسانهها از ضرورت مداخله نیروها و اقشار اجتماعی و نهادهای مدنی غیردولتی برای رفع تبعیض سخن میگویند و در گام سوم، این تصور القا میشود كه مردم و بهطور مشخص، اقشار اجتماعی، خواستار تغییر وضع موجود هستند.
رسانههای بیگانه بهگونهای هدفمند میكوشند «گفتمان مقاومت مدنی و اعتراض» را به نهادهای جامعه مدنی تسری دهند. تحقق چنین وضعیتی از منظر رسانهای، مستلزم تحولی اساسی در مؤلفههای قدرت سیاسی ارزیابی میشود. در عینحال نوعی تلاش هدفمند برای ایجاد گفتمان اعتراضی مشترك برای اقشار و گروههای مختلف اجتماعی است و شعار «ما همه با هم هستیم» تداعیگر این گفتمان است كه در لایههای پنهان آن، پسزمینههای سیاسی مشهود است. محافل تبلیغی غرب در عینحال بهگونهای غیرمستقیم بهدنبال ایجاد اعتبار و مشروعیتبخشی به اعتراضات هستند. بر این اساس، از نوعی مقاومت قانونی در مقابل حاكمیت سخن میگویند و این اعتراضات را در ورای ادعای تحقق نیافتن شعارهای دولت نهم توجیه میكنند.
9 ـ سازماندهی و انسجامبخشی به گروههای اجتماعی
رسانههای بیگانه بهگونهای هدفمند میكوشند برای جنبشهای اجتماعی ایران هویتی مستقل از دولت قائل شوند. بر این اساس، با بازتعریف ویژگیهای ساختاری جدید برای آنها میكوشند جنبشهای اجتماعی را بهسوی نهادمندی سوق دهند. این رسانهها از نگاه چالش ـ فرصت به جنبشهای اجتماعی ایران مینگرند و در زمینه چالشهای جنبشهای اجتماعی در ایران به مواردی همچون وابستگی به دولت (نداشتن استقلال) و حفظ همبستگی (واگرایی) اشاره میكنند و برای فراروی از این موانع ساختاری، حركت در جهت نهادمندی را پیشنهاد میكنند. این رسانهها همچنین بهطور غیرمستقیم بهدنبال سازماندهی و همچنین تعیین پیشرو برای جنبشهای اجتماعی هستند.
انسجام و همبستگی گروههای اجتماعی، آنها را از پراكندگی، تشتت و چندپارگی خارج میكند و با تشكیل زنجیره مقاومت مدنی، زمینه جنبشگرایی و روابط اعتمادآمیز را در اقشار اجتماعی فراهم میآورد. در مجموع سازماندهی اقشار اجتماعی در قالب جنبش، حوزه عمومی فعال و قدرتمندی ایجاد و در عینحال آنها را به دیدهبان جامعه مدنی تبدیل میكند؛ به تعبیر دیگر، جنبشگرایی اقشار اجتماعی، مطالبات آنها را به عرصههای زندگی جمعی و حوزه عمومی گسترش میدهد.
برخی تحلیلگران رسانهای بیگانه، نداشتن انسجام و تشكیلاتی نبودن را یكی از نقاط ضعف جنبش موسوم به سبز قلمداد میكنند و از روند رو به گسترش و در جهت سازماندهی جامعه مدنی ایران سخن میگویند. بهمن نیرومند، كارشناس مسائل سیاسی، در این زمینه گفت: «من معتقدم كه علیرغم سركوب شدیدی كه در این سیساله بهخصوص علیه جامعه مدنی ایران وجود داشته، این جامعه مدنی روزبهروز گسترش پیدا كرده است، این میلیونهایی كه در رابطه با جریان انتخابات به صحنه آمدند، اینها یكباره ظاهر نشدند و یكباره به دنیا نیامدند و اینها نتیجه تلاش سالیان دراز همین جامعه مدنی است ... یكی از دلایل شكست آقای خاتمی هم در واقع همین بود كه نهادهای مدنی را آن طوری كه باید و شاید ازش پشتیبانی نكرد و نگذاشت اینها رشد پیدا كنند و سازماندهی بكنند.»
10 ـ تعیین نماد و نقاط عطف برای اقشار اجتماعی
محافل سیاسی و رسانهای غرب در پی تعیین نقطه عطف و نماد برای شكلگیری جنبشهای اجتماعی هستند. در این چارچوب، بهگونهای چندوجهی و سیال، رویدادها و اشخاص بهعنوان نماد، نقاط عطفی برای سازماندهی اقشار اجتماعی در میآیند. بخشی از رویكرد محافل سیاسی و تبلیغی پس از انتخابات دهم ریاست جمهوری نیز به تعیین نماد بهویژه رنگ و نقاط عطف بهعنوان رسانهای سیال و فراگیر برای اقشار و گروههای اجتماعی معطوف شد. بر این اساس، محافل سیاسی و تبلیغی غرب با بهكارگیری عبارت جنبش سبز در آستانه انتخابات ریاستجمهوری در ایران برای توصیف فعالیتهای انتخاباتی میرحسین موسوی گزارش دادند: «بهرهگیری از شال سبز یادآور یكی از انقلابهای كامیاب سالهای اخیر(انقلاب نارنجی در اوكراین) نیز هست كه هواداران یوشچنكو، نخستوزیر پیشین اوكراین، با بهرهگیری از رنگ نارنجی و آراستن كوی و برزن كیف، پایتخت اوكراین، با اشیایی به همین رنگ در برابر حریف برخوردار از پشتیبانی مسكو چندان ایستادگی كردند كه سرانجام نامزد نارنجیرنگشان را در صدر كاخ ریاستجمهوری اوكراین نشاندند.»
در همین راستا (نمادسازی)، تصاویر ویدئویی مربوط به كشته شدن دختری به نام ندا در فضای رسانهای بیگانه برجسته و تلاش شد تا او به چهره مقاومت در ایران تبدیل شود. بر این مبنا، از شعر بهعنوان وسیلهای برای تحریض احساسات مردم استفاده شد و به نقل از یك سایت اینترنتی این شعر منتشر گردید: «ندا بمان، با مردم توی كوچهها بخوان، بگو كه زنده باد زندگی، ندا بمان.»
هانس كلای اشتویبر، یكی از كارشناسان رسانه در آلمان، ویدئوی منتشر شده از لحظات پایانی زندگی ندا را ایدهآلترین سمبلسازی مقاومت در ایران خواند.
سمبلسازی مضاعف از دیگر شگردهای تبلیغی بیگانه همسو با نمادسازی است. بر این مبنا، اعتراضات امسال هیجده تیر با آنچه جنبش موسوم به سبز خوانده میشود، پیوند زده شد و این دو سمبل در كنار یكدیگر از قدرت نمادسازی و سمبلسازی مضاعف برخوردار شدند تا ضریب تأثیرگذاری روی مخاطب برای استفاده سیاسی بهطور تصاعدی بالا رود. در حالی كه 18 تیرماه 1378 به مثابه یك سمبل، كاركرد نمادین وجریانسازی خود را پس از گذشت یك دهه از دست داده است، جنبش موسوم به موج سبز میكوشد به آن جان تازهای ببخشد و بهمنظور جریانسازی و سازماندهی مجدد، طرحی نو دراندازد.
در مجموع، دو نوع نماد در متن تبلیغی درباره تحولات پس از انتخابات ریاست جمهوری مطرح شد: اول، نمادهای اعتراضی مانند نشانههای عزاداری، لباسهای سیاه (به یاد كشتهشدگان حركتها)، ابراز همبستگی با خانواده كشتهشدگان، برچسب بر گونهها، پارچههای سبز و امثال آن و دوم، نمادهای حكومتی كه در فضای رسانهای بیگانه بهعنوان نمادهای سركوب تفهیم میشود كه شامل خشونتهای پلیسی، امنیتی، استفاده از باتوم، گاز اشكآور، پرواز هلیكوپتر در آسمان و امثال آن بوده است.
نماد سوگواری سیاه برای تجمعات، نوعی نماد مظلومیت و احقاق حق را تداعی میكند كه به جذابیت بیشتر آن بهره میرساند. استفاده از راهپیمایی مسالمتآمیز با نماد همدردی با بازماندگان قربانیان نیز در همین بستر ارزیابی میشود.
بهرهگیری از نمادهای جدید از سوی تظاهركنندگان مانند سكوت، رنگ سبز یا سیاه و امثال آن نیز از رویكردی جدید حكایت دارد كه اقشار متنوعی از جمله جوانان، كارگران، زنان چادر به سر و دختران جوان را به هم پیوند میدهد.
11 ـ نافرمانی مدنی در چارچوب گفتمان مذهبی و انقلابی
محافل تبلیغی غرب برای تداوم اعتراضها و ناآرامیها در ایران از انگاره نافرمانی مدنی در چارچوب گفتمان مذهبی ـ سنتی یا همان تبلیغ برگزاری اعتراضها و پیگیری نافرمانیها در قالب اینگونه مراسم بهره میگیرند. بنابراین، در فضای رسانهای بیگانه تلاش میشود تا از نمادهای سنتی- مذهبی ایران علیه نظام اسلامی استفاده شود. در این راستا هر مراسم عبادی، مذهبی و انقلابی از قبیل شركت در نماز جمعه، مراسم روز جهانی قدس و مراسم سیزده آبان به نمادی علیه حاكمیت و بهانهای برای اجتماع معترضان به وضع موجود بهشمار میرود.
محافل تبلیغی بیگانه از منظر رهیافت درونگفتمانی از نمادها، نشانهها، گزارهها و قضایای درونگفتمان جمهوری اسلامی ایران علیه خود این گفتمان بهره میجویند و بهدنبال مصادره به مطلوب نمادهای دینی هستند. با درك چنین فضایی است كه مجری تلویزیون بیبیسی فارسی، پرسش خود را به بهانه بررسی لغو برگزاری مراسم احیا درحرم امام خمینی(ره) پس از بیست سال اینگونه از محسن كدیور مطرح میكند:
«اصولاً اتفاقی كه افتاده است، در دو ماه گذشته ما شاهد این بودیم كه از بسیاری از عرصههایی كه اصولاً به طور سنتی در انحصار حكومت، در انحصار جمهوری اسلامی بوده است، معترضان استفاده كردند. از تكبیر بگیرید تا مراسم نمازجمعه یا همین بحث مراسم احیا و همین طور روز قدس كه عرض كردم، واقعاً استفاده از این ابزارهایی كه در ابتدا انتقاد هم مطرح میشد كه معترضان نباید از این نوع ابزارها كه متعلق به جمهوری اسلامی هست، استفاده بكنند، چقدر توانست موفق بشود؟»
محسن كدیور كه با عنوان پژوهشگر دینی در كالیفرنیای شمالی از سوی مجری- كارشناس این رسانه معرفی شد، در پاسخ به این پرسش هدفمند گفت:
«عملاً صحنهها و عرصههای دینی كه قبلاً در دست حكومت بود، مردم به معترضین به تصرف خودشان در آوردند و منویات خودشان و اراده ملی را در این عرصهها دارند متجلی میكنند ... علیالقاعده اصلاحطلبان هم بخشی از این مراسم را به عهده دارند: چند كانون اصلی برای این مراسم به شكل سنتی وجود داشته است، یكیاش حسینیه ارشاد بوده است و دیگری آرامگاه مرحوم آیتالله خمینی بوده است و دیگری كانون توحید بوده است و میبینیم كه امسال در هیچ كدام از این موارد و در هیچكدام از این مراكز دینی جلسهای برگزار نمیشود. فیالواقع حكومتی كه مهمترین افتخار خودش را اسلامی بودن میداند، با برگزاری مراسم اسلامی اما توسط مخالفین خودش مخالفت كرده است و آنها را برحذر داشته است. این جلسه اخیر هم كه اشاره كردید در حرم آیتالله خمینی بیست سال قدمت دارد... قابل پیشبینی بود كه در صورت برگزاری این مراسم، آرامگاه مرحوم آیتالله خمینی تبدیل به كانون اعتراض جنبش سبز مردم ایران میشود و حكومت هراس دارد كه مردم اینگونه بیشمار خودشان را مشاهده بكنند و صدای اعتراض مسالمتآمیز خودشان را در چارچوب قوانین موجود كشور به گوش جهانیان برسانند.»
كدیور تعبیر دكتر شریعتی «مذهب علیه مذهب» را بهترین تعبیر برای توصیف و تحلیل وضعیت فعلی حاكم در میان نخبگان و استفاده هر یك از شعائر مذهبی علیه دیگری میداند.
در عین حال، نوعی نگاه مذهبی در فضای رسانهای بیگانه برای زمینهسازی گسترش شبكههای اجتماعی مطرح است. بر این مبنا، حسین یوسفی اشكوری، درباره محورهای نامه میرحسین موسوی به مراجع عظام تقلید گفت: محورهای این نامه را در پاسخ نامه آقای مهندس موسوی در دو موضوع میتوان خلاصه كرد: موضوع اول، تأیید همان برنامههای آقای موسوی بود به خصوص با محوریت ایجاد و یا گسترش شبكههای اجتماعی بهمنظور پیشبرد جنبش اعتراضی و همینطور به عنوان یك محور وحدت ملی و اجتماعی كه آقای منتظری هم صریحاً این را تأیید كردند. این را حتی با آیات قرآن و با آرای مذهبی هم محكمتر و استوارتر كردند.
محافل سیاسی و رسانهای غرب همچنین از شیوه مبارزاتی برخی رهبران سیاسی همچون گاندی به عنوان نماد و الگویی برای پیشبرد جنبش بدون خشونت و نافرمانی مدنی در ایران بهره میگیرند و تلاش دارند از آن به عنوان بستری برای ایجاد انگیزش در میان اقشار اجتماعی ایران استفاده كنند.
12 ـ بینالمللی كردن مسئله جنبشهای اجتماعی در ایران
محافل سیاسی و رسانهای غرب در پیوند زدن جنبشهای اجتماعی از سطح داخلی فراتر میروند و متأثر از سطح ساختار نظام جهانی بهدنبال ایجاد همبستگی میان جنبشهای اجتماعی با گروهها و جنبشهای غیردولتی در دیگر نقاط جهان هستند كه شاید بتوان از آن به عنوان تلاش برای ایجاد جامعه مدنی ملی و جهانی یاد كرد. رسانههای بیگانه حمایت «گری كاسپارف» از جنبش سبز ایران را برجسته و تأكید كردند مدت كوتاهی از جنبش سبز مردم ایران میگذرد؛ اما این حركت تأثیر زیادی بر ایران و جهان گذاشته است. از نگاه بیگانه، جنبش سبز از حمایتهای گسترده بینالمللی برخوردار است و در عین حال، بر این موضوع تأكید دارند كه در سی سال گذشته هیچ حركت مردمی در ایران نبوده كه چنین گسترده و صریح، حمایت دولتها، سازمانهای غیر دولتی و مردم جهان را به خود جلب كرده باشد به گونهای كه برای نخستینبار جشنوارههای بینالمللی سینمایی شكل عرضه همیشگی خود را به هم زدند و در حمایت از حركتهای مردمی در ایران سبزپوش شدند. و جوایز برخی بنیادهای بینالمللی حقوق بشر از جمله بنیاد «لخ والسا» به لادن و رویا برومند و شادی صدر از فعالان زن طرفدار جنبش موسوم به سبز اهدا شد. «فرانچسكو دیلئو»، روزنامهنگار ایتالیایی نیز كه برای حوادث انتخابات به ایران سفر كرده بود؛ كتابی با نام موج سبز را بهعنوان دستاورد این سفر منتشر كرد و مدعی شد: «اكثر مردم ایران كه كمتر از 30 سال سن دارند، حاضرند حتی جان خود را برای تغییر كشورشان فدا كنند.»
همچنین رسانههای بیگانه موضوع تشویق ورزشكاران ایرانی در مسابقات جهانی كشتی در دانمارك را مورد توجه قرار دادند و از این منظر تلاش كردند از موضوع حمایت از جنبش سبز، تصویری فراگیر و فراتر از مرزهای داخلی ترسیم كنند.
13- ایجاد انسجام در ضدانقلاب داخل و خارج از كشور
یكی از شگردهای مدنظر حامیان ایده و رهیافت فروپاشی جمهوری اسلامی، بهكارگیری مؤثر و كارآمد گروههای ضدانقلاب داخل و خارج از ایران است. بر این اساس، به دنبال ارائه تصویری فراگیر و متشكل از طیفها و گروههای مختلف اجتماعی حتی مخالف نظام اسلامی از جنبش موسوم به سبز هستند. بر این مبنا، حمید دهباشی، استاد دانشگاه كلمبیا، در مصاحبه با تلویزیون بیبیسی فارسی به بهانه تجمع برخی ایرانیان و غیرایرانیان در مقابل دفتر سازمان ملل، درباره چگونگی پرورش بذر جنبشسازی در میان مردم گفت: «مورد مردم ایران را فعلاً باید از حساب دولت ایران جدا كرد و مردم ایران را بهخصوص آنهایی كه به نهضت سبز ملحق شدند و نهضت سبز به نظر من یك نهضت فراگیر است و فقط طرفدارهای آقای موسوی نیستند و جامعیت بیشتری دارد و باید بدانند كه ایرانیها در تمام دنیا ما الآن در واقع به نمایندگی از كسانی از استرالیا آمدند و از كانادا آمدند به نمایندگی از تمام ایرانیهایی كه در خارج هستند، جلوی سازمان ملل آمدیم و برای اینكه صدای مردم ایران را كه به زور با چوب و چماق خفه كردند، ما همان حرف را میزنیم و ما هم همان صحبت را داریم.»
رسانههای بیگانه رویكرد كم كردن فاصله مطالبات ضدانقلاب و جنبش موسوم به سبز را پیگیری میكنند و به دنبال مدیریت فاصله مطالبات هستند. بر این اساس، حشمتالله طبرزدی، فعال سیاسی، گفت: یك نكتهای وجود دارد و آن هم این است كه یك فاصله زیادی بین اپوزیسیون و مطالبات اساسی مردم با این جنبش سبز الآن به لحاظ تاریخی وجود دارد. آن طوری كه اشاره كردند و این فاصله را در واقع بایستی به نحوی مدیریت كرد تا این فاصله كم بشود و پر بشود. الآن بخشی از اصلاحطلبها نگران این هستند. میگویند اگر مثلاً شعارهای رادیكال، حالا رادیكال هم نه، یك مطالبات اساسی كه آقا ما با یك ساختاری روبهرو هستیم كه این ساختار الآن خود اصلاحطلبها میگویند كودتایی و دیكتاتوری هست و واقعاً هم به این شكل درآمده است یعنی شما الآن این ساختاری كه دارید میبینید دیگر مردم در آن شركت ندارند، مردم ناراضی هستند، رأی مردم در واقع زیر پا گذاشته شده است و در درون حاكمیت شكاف بسیار عظیم شده است و خود اینها هم این حرف را قبول دارند؛ ولی میگویند اگر شما بخواهید بگویید كه مثلاً ما دموكراسی میخواهیم، آزادی میخواهیم و رفراندوم میخواهیم برای تعیین سرنوشتمان كه اینها یك خواستههای اصولی و درستی است مثلاً ممكن است بخشی از مرجعیت یا بخشی از روحانیون یا بخشی از نیروهای درون نظام وحشت بكنند و اینها دیگر از جناح موسوی حمایت نكنند و بایستی كه صبر بكنیم خیلیخب حالا ما تا حدودی هم قبول داریم كه بایستی كه با درایت بیشتری پیش رفت.
ساختار غیرمتمركز رهبری جنبش سبز، زمینه را برای تأثیرگذاری نیروهای مستقر در خارج كشور بهگونهای فراهم كرد كه نیروهای خارج كشور امكان تأثیرگذاری در شبكههای مجازی جنبش و تعامل با داخل را به دست آوردهاند. در این راستا رسانههای بیگانه چشماندازی مبهم از روند اعتراضها ترسیم میكنند و در بررسی و ارزیابی اظهارات سردار سرتیپ مسعود جزایری، معاون فرهنگی ستاد كل نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران، درباره عقبههای برونمرزی اعتراضها، بهنوعی پیوند میان معترضان داخلی و ضدانقلاب خارج از كشور را القا میكنند و مدعی میشوند كه معنا و مفهوم چنین اظهاراتی، از بین رفتن مرز میان داخل وخارج به لحاظ سیاسی است كه بر اثر شبكههای موجود اطلاعاتی و تكنولوژی جدید شكل گرفته است و به نوعی، یك نوع رهبری نانوشته داخل و خارج بهوجود آمده است.
14 ـ فشار شبكههای اجتماعی برای چانهزنی از بالا
محافل سیاسی و رسانهای غرب پس از شكلگیری جنبشهای اجتماعی، با ایجاد شبكههای هرمی غیررسمی و خودجوش، نافرمانی مدنی و سیاستهای اعتراض خیابانی، تلاش میكنند زمینه بیثباتی سیاسی و اجتماعی و شكلگیری اعتراضات خیابانی شبكهای و سازماندهی شده را فراهمآورند. بر این مبنا، این گزاره تبلیغی در فضای رسانهای بیگانه برجسته شد: «جنبشهای اجتماعی جاری در ایران باعث یك تحول كیفی در صحنه سیاست ایران شده كه مضمون آن شكافته شدن و دوپاره شدن جمهوری اسلامی ایران است.»
محافل تبلیغی غرب پس از شكلگیری اعتراضات خیابانی شبكهای و سازماندهی شده، بهدنبال استفاده از فشار شبكههای اجتماعی به عنوان ابزاری برای چانهزنی در بالا هستند. حسن شریعتمداری، كارشناس مسائل سیاسی مقیم آلمان، در این زمینه گفت: حالا بعد از این فشار اجتماعی، یك رهبری برای چانهزنی در بالا لازم است وگرنه فشار از پایین كه ایجاد شده منجر به گرفتن امتیازات منظم و عقبنشینی آنهایی كه بر قدرت نشستهاند نخواهد شد یا منجر به لجبازی و سركوب خواهد بود. بدون وجود رهبری یا منجر به فروپاشی اجتماعی و آتیهای كه نامعلوم هست، به نظر من رهبری باید ایفای وظیفه بكند در كنار احزاب و سازمانها یك رهبری طبیعی انتخاباتی بر آمده و آن آقای موسوی و آقای كروبی است از درون این جریان خب اینكه ما بگوییم كه این جنبش اجتماعی، دوران كودكی آن هست، به بلوغ خواهد رسید و كامل خواهد شد، همه اینها درست است و در یك مرحلهای هم شاید صحیح هست كه این جنبش اجتماعی باید نظام حاكم را وادار به عقبنشینی بكند با فرمهای اعتراضی ولی در كنار آن رهبری باید با گفتمانی متناسب با خواستههای جنبش شروع به تعامل بكند.
تحلیلگران رسانهای بیگانه از ضرورت فراگیر شدن جنبشهای اجتماعی و ورود گروههای مختلف اجتماعی برای بالا بردن قدرت و افزایش چانهزنی رهبران جنبش در سطح بالا سخن میگویند. و معتقدند جنبش سبز نمیخواهد انقلاب راه بیندازد و به دنبال چانهزنی با حاكمیت و طرح شفاف خواستهها در سیزده آبان، شانزده آذر و یا حتی عاشورا و تاسوعا است.
نتیجه
بهطور مشخص، محافل سیاسی و رسانهای غرب بهدنبال بالا بردن مطالبات، سازماندهی و همچنین انسجامبخشی به اقشار اجتماعی هستند. بر این اساس، در فضای رسانهای تلاش میشود با تحریك و انعكاس اخبار غیر واقعی از وضع اقشار و گروههای اجتماعی، آنها را در مقابل حكومت قرار دهند. در مجموع، محافل سیاسی و رسانههای غربی از منظر جنبشگرایی و بهطور مشخص فشار از بدنه جامعه به رأس حاكمیت (سیاستورزی جامعهمحور)، میكوشند یكپارچگی و انسجام نظام اجتماعی و سیاسی ایران را با چالش مواجه سازند و زمینههای بیثباتی در جامعه را فراهم آورند. در كلام نهایی میتوان گفت محافل سیاسی و رسانهای غرب در راستای پیشبرد براندازی نرم، راهبرد جنبشگرایی را پیگیری میكنند.
به طور كلی، رسانههای بیگانه با ایجاد و تقویت شكافهای آشتیناپذیر و چندپارگیهای اجتماعی میكوشند زمینه جنبشسازی و پیشبرد فرایند جنگ نرم علیه ایران را فراهم آورند. بر این مبنا، یكی از طرفهای گفتوگوی رسانههای بیگانه گفت: «جنبشی كه در ایران دیدیم، بسیار فراتراز رقابت سیاسی میان دو نامزد ریاست جمهوری است. این یك جنبش اجتماعی است و یك جنبش برای ساختن یك فرهنگ نوین جدید و یك فرهنگ دموكراتیك در ایران.»
مرکز اسناد انقلاب اسلامی ایران