با ظهور انقلاب اسلامی ایران، شکل جدیدی از حکومت در دنیا پدیدار شد که هم مردمی بود و هم اسلامی. حکومتی که بنای سازگاری با هیچ یک از ابرقدرتهای شرق و غرب را نداشت و به هیچ قدرتی جز قدرت ایمان و پشتوانه مردم خویش وابسته نبود. ظهور این نوع جدید حکومتی، آن هم در منطقهای مانند خاورمیانه که شاهراه حیاتی ارتباطی و قطب انرژی دنیاست، به مذاق مستکبرین ناخوشایند بوده و هست. از آن ناخوشایندتر، صدور این انقلاب به دلها و قلوب مسلمی و سایر ملل است که به تازگی خود را در انقلابهای اسلامی منطقه خود را نمودار ساخته است.
ذات وجود چنین نظامی برای اردوگاه استکبار، خطری همیشگی را به دنبال دارد. لذا از روزهای آغازین این مولود مقدس، بنای دشمنی را در اشکال گوناگون بنا نهادند.ابتدا به صورت ترورها و اقدامات خونین داخلی،قائله های گوناگون و سپس جنگ تمام عیار نظامی. این نکته نیز قابل ذکر است که تا جمهوری اسلامی ایران با حفظ ارزشهای خود باقی بماند این دشمنیها ادامه خواهد یافت.
جنگ نظامی که پایان یافت، تاکتیک دشمن نیز تغییر کرد و به جای تهاجم نظامی، تهاجمات خود را به سایر عرصه ها از جمله عرصه اقتصادی کشاند. وجود تحریمهای گسترده و گاها بی نظیر اقتصادی پس از دوران جنگ نظامی و تنگتر شدن هر روزه این حلقه محاصره تحریمها، خود گواهی بر این مدعاست.
در سوی دیگر این میدان، جمهوی اسلامی ایران که از جمله آرمانهای آن، حمایت از مستضعفین و مبارزه با مستکبرین عالم است، در راه نیل به اهداف و ارزشهای خویش وارد صحنه مبارزه شد و موفقیتهای عمدهای در نبردهای نظامی، علم و فناوری و... به دست آورد.
اما در نبرد اقتصادی چه؟ درست است که مدل بهینه اقتصادی برای جمهوی اسلامی ایران اقتصاد اسلامی است، اما تا به ثمر نشستن این مدل متعالی چه باید کرد؟
آیا مدلهای اقتصادیای که در کشور تدریس میشد، میشود و در برنامه ها پیاده میشود توان مقابله با جنگ اقتصادی دشمن را دارد؟
مدل اقتصادیای که کشور عمدتا پس از جنگ در پیش گرفت، مبتنی بر بازار آزاد، پذیرش نظم بین الملل و... بود که در این صورت میبایست ایران نیز به عنوان جزء کوچکی از دهکده جهانی با کدخدایی ایالات متحده آمریکا نقش بازی کند. دهکدهای که هر کس در آن از دستورات کدخدا تخطی کند مورد مجازات سازمانهای بین المللی(!) قرار میگیرد. طبیعتا اهداف رشد اقتصادی و توسعه ای این مدلها مبتنی بر پذیرش ارزشهای غربی است که در تضاد با مبانی و اصول انقلاب اسلامی قرار دارد. حال چه کنیم؟
چند راه وجود دارد: سادهترین راه نفی ارزشهای انقلاب اسلامی و پذیرش اصول لیبرالیسم اقتصادی است. در این راه هدف جمهوری اسلامی ایران میشود رسیدن به نقطه ای مانند ترکیه یا کره جنوبی یا شبیه آنها. راه دوم پذیرش اصول لیبرالیسم اقتصادی و انقلاب اسلامی توأمان با هم است(!) در این شیوه با توجه به این که ارزشهای انقلاب اسلامی در تعارض با دیگران است مورد هجمه آنان قرار میگیریم و از طرفی سلاح مقابله با آنان در اختیار ما نیست. چرا که مدلهای اقتصادی کنونی، مبتنی بر پیادهسازی در شرایط اطمینان و ثبات پی ریخته شده اند. لذا جمهوی اسلامی ایران در این حالت روز به روز از لحاظ توان داخلی تحلیل رفته و بیشتر در موضع ضعف و انفعال قرار میگیرد. حاصل این شیوه، کاری است که سالهاست در کشور ما انجام میشود: دور زدن تحریمها و در نتیجه پوسیدگی درونی اقتصاد کشور.
اما راه حل بهینه برای کشور ما مدلی اقتصادی است که بتواند کشور ما را در شرایط جنگ . مبارزه به پیش ببرد. شرایطی که بر خلاف سایر کشورها برای ما شرایط گذرا نیست و حالت دائمی دارد. در این مدل اقتصادی به تحریمها به عنوان فرصتهایی نگریسته میشود که میتواند از این فرصتها برای کارا نمودن و اصلاح نقاط ضعف سیستمهای اقتصادی کشور استفاده شود. مشکلاتی که زیر سایه سنگین درآمدهای کلان نفتی پوشیده بودند و روز به روز گسترده تر میشدند.[1]
[1] رجانیوز ، دوشنبه، 25 ارديبهشت 1391 http://rajanews.com/detail.asp?id=126259