باید برم برای ذهنم یه کیبرد جدید بخرم. تو هفته گذشته هر شب اینقدر آدم آشنا و غریبه، اینقدر خاطره و اتفاق، اینقدر حرف و حدیث، اینقدر اوهام و توهمات، اینقدر فکر و هزار کوفت دیگه رو shift/ delete کردم که این دکمه ها دارن از کار می افتن. به اعتقاد من از معجزات قرن اخیر همین shift/ delete است. یعنی خیلی ساده یک چیزی که وجود داره رو نابود می کنی. هستی اش را برای همیشه ازش می گیری. آخ چه مزه ای داره یه سری آدم بی ربط رو برای همیشه از ذهنت بندازی بیرون. غم انگیزش اینجاست که بعضی هاشون روزگاری دوست تو بودن ولی الان عذاب آورندگان هر روزه. روش کار هم اینه که تمرکز کنی و سعی کنی فکرت رها باشه و بعد هر چیز کوچکی که حتی بسیار کم آزارت داد رو بفرستی به دنیای نیستی. یعنی واقعا احساس کنی پای کیبرد نشستی و داری فایل های مزخرف رو shift/ delete می کنی. خلاصه برای بار هزارم حسابی خونه تکانی کردم. اگر این خونه تکانی ها نبود آدمیزاد چکار می کرد؟