در گزارش مراكز مطالعاتی آمریكا، بر تحریم اقتصادی برای متوقف كردن ایران و عقب نشینی از توسعه برنامه هسته ای خود، تأكید زیادی شده است. غربیها امیدواری زیادی به میزان اثرگذاری این تحریم ها دارند. نكته واضح این است كه اغلب دشمن اقتصاد كشور را شكننده می داند و تمركز فشار بر آن را راه مناسبی برای مقابله با جمهوری اسلامی تلقی می كند.
اندیشكده رند در گزارشی ... طی یك ماه گذشته مسائل حساسی در تقابل ایران با سلطه گری غرب و آمریكا رخ داده است. مسائلی همچون تشدید تحریم های غرب علیه ایران و دست گذاشتن بر موضوعات حساسی همانند تحریم بانك مركزی ایران و تصمیم به تحریم نفت ایران، هشدار ایران به غرب با برپایی رزمایش دریایی ارتش و سپاه و بستن شیر نفت به روی فرانسه و انگلیس از سوی جمهوری اسلامی ایران و بالارفتن قیمت نفت به دنبال این موضوع، از جمله مهمترین رخدادهایی است كه در یك ماه گذشته بین ایران و جبهه غربی به وجود آمده است. این مسائل در مراكز مطالعاتی آمریكا دستمایه ارزیابی سیاستهای كاخ سفید در فشار بر ایران شده است. در این نوشته محورهای مهم این ارزیابیها را مرور میكنیم تا از آخرین تحلیلها و تصمیمات آمریكاییها درباره جمهوری اسلامی مطلع شویم:
الف) افزایش روند قدرت یابی ایران
حرف غیرمستقیم كارشناسان در اغلب ارزیابیهای مراكز مطالعاتی آمریكا و انگلیس، گویای روند رو به افزایش قدرت جمهوری اسلامی و ناتوانی غرب در پیشگیری از این روند است. مراكز مطالعاتی غرب، توان جمهوری اسلامی در غنیسازی 20 درصدی اورانیوم، تجهیزات نظامی، تسلط ایران بر تنگه هرمز و قدرت نفتی ایران را از مهمترین عوامل قدرت جمهوری اسلامی میدانند و بنابراین همه فكر و توان خود را بهكار میگیرند تا چگونگی مقابله با این عوامل را دریابند
1) قدرت نظامی ایران و توانمندی آن در بستن تنگه هرمز در این زمینه اندیشكده «نیو امریكن سكیوریتی» در مقالهای به قلم «دیوید ایزنبرگ» مینویسد: «بر اساس گزارش اخیر یك مؤسسه تحقیقاتی مستقل و غیرانتفاعی سیاست عمومی در واشنگتن، توانایی پس از جنگ سرد ارتش آمریكا برای اعمال قدرت در خارج از كشور با چالشهای كمّی بر سر آزادی عمل آنان، ممكن است بهسرعت در حال اتمام باشد. براساس گزارش «مركز ارزیابیهای راهبردی و بودجهای» آمریكا، ایران مشغول سرمایهگذاری روی تواناییهای جدیدی است كه میتواند برای جلوگیری، تأخیر یا ممانعت از عملیات نظامی مؤثر آمریكا در خلیجفارس به كار برده شود. دستیابی ایران به سلاحهایی برای جلوگیری از دسترسی به خلیج[فارس]، واپایش (كنترل) جابهجایی نفت و گاز در منطقه و فشار و تهدید، نگرانی زیادی برای آمریكا و شركای امنیتی آن ایجاد كرده است.»
این گزارش میافزاید: «اگر ایران برای مدتی طولانی در حمل و نقل خلیج[فارس] اختلالی ایجاد نكند، باز هم میتواند اثری ویرانكننده داشته باشد. گزارش اخیر صندوق بینالمللی پول نشان میدهد بستن تنگه هرمز از سوی ایران «بخش عمدهای از ظرفیت ذخیره اوپك را از بین خواهد برد... راههای جایگزینی وجود دارد، اما فقط برای بخش كوچكی از نفت جابهجا شده از طریق تنگه و كاربردی كردن این راهها زمانبر است و در عین حال، هزینه حملونقل به طور چشمگیری افزایش خواهد یافت.»
این گزارش ادامه میدهد: «بستن تنگه هرمز انجام خواهد شد و بازارها این موضوع را مقدمه افزایش شدید تنشهای ژئوپولیتیك در جهان شامل اختلالی بسیار بزرگتر و بیسابقه میدانند.» گزارش صندوق میافزاید: «اختلال در تأمین منبع احتمالاً اثر بسزایی بر قیمتها خواهد داشت كه نهتنها به دلیل اختلاف در عرضه و تقاضا در كوتاهمدت، بلكه به خاطر اوضاع كنونی میانگیرها در بازار نفت است.» این گزارش باعنوان «عملیات از راه دور برای خنثیسازی تهدیدهای ضد دسترسی- ضد ورود ایران» بیان میدارد كه ایران چندین دهه است برای مقابله نظامی احتمالی با آمریكا آمادگی دارد. ایران به جای مقابله نظامی مستقیم كه جنگ میان ضعفهای ایران و قدرت آمریكا است، یك راهبرد «نامتقارن» ضددسترسی- ضد ورود را ایجاد كرده است كه برای جلوگیری از ایجاد پایگاههای نیروهای آمریكایی و آزادی عمل در مانور دریایی، فناوری پیشرفته را با تاكتیكهای چریكی ادغام میكند.»
این گزارش بیان میدارد: «توقف صادرات نفت ایران به كشورهای سازمان همكاری اقتصادی و توسعه (OECD) بدون جایگزینی برای موازنه ممكن است در ابتدا، با جایگزینی تدریجی دیگر تأمینكنندگان یا آزادسازی منابع اضطراری، باعث افزایش 20 الی 30 درصدی قیمت نفت شود.» همچنین تأكید میكند كه «بستن تنگه هرمز میتواند با محدود كردن جایگزینی از سوی دیگر تأمینكنندگان در منطقه، باعث افزایش بسیار بیشتر قیمت نفت شود.»بر اساس اظهارات «پاتریك كرونین»، یكی از مشاوران ارشد اندیشكده «نیو امریكن سكیوریتی»، «اگر بتوانید جریان نفت را حتی برای چند هفته قطع كنید، اقتصاد جهان دچار ركود میشود. این بهای زیادی است؛ بدون اغراق چنین خواهد شد.» بر اساس گفتههای «كرونین»، كشتیهای جنگی تنها گزینه ایران برای ایجاد اختلال نیست. وی در یك مصاحبه تلفنی با «آسیا تایمز آنلاین» اظهار كرد: «بستن تنگه هرمز را فراموش كنید. میتوانید زیرساختهای نفتی عربستان سعودی را مورد حمله قرار دهید؛ این كار اثر شدیدی خواهد داشت.»
2) محاسبه سایر مؤلفه های قدرت ایران
در ادامه مقاله، دیوید ایزنبرگ، بر مبنای گزارش «مركز ارزیابیهای راهبردی و بودجهای» آمریكا، بهقدرت جمهوری اسلامی دور از مرزهای خود اشاره میكند و مینویسد: «همانطور كه بسیاری از تحلیلگران معتقدند، ایران میتواند شبكههای گروههای نیابتی شیعه تحت فرمان خود در سراسر جنوب غربی آسیا را نیز برای انجام عملیات و دامن زدن به شورش در كشورهایی كه همراستا با آمریكا باقی ماندهاند، بسیج كند. اگر ایران، عوامل نیابتی خود را به راكتهای هدایتشونده، توپخانه، خمپارهانداز و موشك (G-RAMM) مجهز كند، این گروهها میتوانند بسیار خطرناك شوند. دیگر گروهها، مانند حزبالله لبنان، میتوانند كمپینهایی را با هدف گسترش بحران برگزار كرده، نواحی عقب ارتش آمریكا - حتی خود كشور - را در خطر قرار دهند.»
3) اندیشه جنگ با ایران محكوم به شكست است
اندیشكده «كاتو» در مقالهای به قلم «جیم پاول» بر ناكارآمدی گزینه جنگ علیه ایران تأكید میكند و مینویسد: «جنگهایی كه آمریكا برای پیشگیری از خطر كشورهای دیگر آغاز میكند، اغلب نتیجهای را كه باید بدهند، نمیدهند. بیشتر مواقع بعد از سالها جنگ و هزینههای فراوان آن، معلوم میشود كه اشتباهی بزرگ در كار بوده، حتی اگر به نظر برسد كه جنگ به نفع آمریكا تمام شده است. طبلها دارند به صدا در میآیند تا جنگی پیشگیرانه را برای ویران كردن تأسیسات هستهای ایران اعلام كنند؛ ولی هشداری مهم را هم باید در نظر داشت، زیرا این همان داستانی است كه آمریكاییها همین چند وقت پیش شنیدند؛ در ۲۰۰۳، وقتی جنگ پیشگیرانه علیه عراق را آغاز كردند. اگرچه آمریكا در آن جنگ «پیروز» شد، اطلاعات سریای كه ادعا میكرد عراق سلاحهای كشتار جمعی دارد، غلط از آب درآمد. كشتار، یك دهه به طول انجامید، فرقههای سنی و شیعه دوباره به جان هم افتادند و چون «صدام حسین» هم رفته بود، خلأی سیاسی- نظامی ایجاد شد كه همسایه بزرگ عراق، یعنی ایران، بیشك به دنبال استفاده از آن است. آینده هستهای ایران، وحشتناك است؛ ولی ما تاكنون باید یاد گرفته باشیم كه جنگی پیشگیرانه، مسائل را پیچیدهتر میكند. دلیلش هم این است كه جنگ چیزی پرهزینه، خشن و غیرقابلپیشبینی است كه دولتها به انجامش دست میزنند. بازهم، حتی پیروزیهای مقتدرانه ممكن است معلوم شود كه اشتباهاتی جدی بودهاند، اگر نگوییم مصیبتبار، دلیلش هم عواقب ناخواسته آن است. ممكن است بتوانیم اقدامات خودمان را كنترل كنیم، ولی نمیتوانیم واكنش مردم را به آنچه كه انجام میدهیم، كنترل كنیم.»
4) راههای پیشنهادی برای مقابله با توانمندی ایران در بستن تنگه هرمز
هرچند ناامیدی دشمن از حمله نظامی به ایران آشكار است؛ اما در عینحال، باید از پیشنهادهای مراكز مطالعاتی آنها برای چگونگی مقابله با توان ایران آگاهی داشت. گزارش اندیشكده «نیو امریكن سكیوریتی» بعد از محاسبه و ارزیابی توانمندیهای ایران در بستن تنگه هرمز و حمله به عقبه نظامی آمریكا، راههایی را برای چگونگی مقابله با توان ایران پیشنهاد میكند و مینویسد: «بر اساس گزارش CSBA، اگر آمریكا بخواهد در برابر تلاش ایران برای بستن تنگه هرمز، دسترسی خود به خلیجفارس را با موفقیت حفظ كند، به چیزی بیش از سلاح نیاز دارد. همچنین به رویكرد عملیاتی جدیدی نیازمند است كه «تأكید آن را بر تواناییهایی كه برای اوضاع مساعد بهینهسازی شدهاند، كاهش دهد تا تواناییهای مورد نیاز برای عملیات را در وضعیتی كه ماهیتی نامساعد دارند، در اولویت قرار دهد»، كه در حال حاضر چنین چیزی وجود ندارد.» در میان پیشنهادهای مطرح شده در این گزارش میتوان به موارد زیر اشاره كرد:
- یك هواپیمای بدون سرنشین نظارت و حمله (UCLASS) كه بتواند در محیطهای با تهدید بالا، از برد بالههای هوایی ناوهای هواپیمابر نیروی دریایی آمریكا فراتر رود. نیروی دریایی باید ماژولهای افزایش بار مفید را در زیردریاییهای تهاجمی نسل آینده كلاس «ویرجینیا» بگنجاند تا بتوانند كاهش برنامهریزی شده در ظرفیت انجام حملات موشكی در حالت ایستا را معكوس سازد و یك «زیردریایی بزرگ بدون سرنشین با قابلیت جابهجایی» ایجاد كند كه بتواند شبكه نظارت در زیر دریاها را گسترش دهد.
- یك لیزر مستحكم داخل یك كشتی برای دفاع در برابر هجوم كشتیها و باران موشكهای كروز ضدكشتی و تجهیز یك بمبافكن دوربرد برای حمل موشكها و مینهای ضدكشتی.
- برای كمك به برآورده كردن نیازهای آینده برای اعزام نیرو، وزارت دریاداری باید یك وسیله جنگی آبی-خاكی را وارد میدان كند كه برای مأموریتهای جنگی زمینی بهینهسازی شده و ظرفیت كافی برای حمایت از عملیات مشترك در زیر آب را نیز دارد.
- ساخت موشكهای هوا به هوا كه بتوانند موشكهای بالستیك را رهگیری و نابود كنند، همچنین در فناوریهای انرژی جهتدار كه میتواند دفاع در برابر موشكهای كروز و بالستیك را با هزینهای كمتر از دستگاههای رهگیری پویای كنونی انجام دهد، سرمایهگذاری كند.
- وزارت دفاع همچنین باید به دنبال ساخت مینهای پیشرفته و تواناییهای غیر مهلك باشد كه میتواند مانعی فیزیكی در برابر حملات G-RAMM تروریستها در برابر نیروهای آمریكا و محلهای عملیات رو به جلو ایجاد كند.
ب) ارزیابی برنامه های توقف فعالیتهای هسته ای ایران
1) پیشرفت برنامه هسته ای ایران با وجود فشارهای غرب
اندیشكده انگلیسی «روسی» در گزارشی به قلم «شاشانك جوشی» فشارهای غرب برای توقف برنامه هسته-ای جمهوری اسلامی ایران را بررسی كرده و بهصراحت مینویسد: «ماه گذشته یك دانشمند هستهای ایران، در خودروی، شخصیاش به قتل رسیده و به آخرین قربانی جنگ مخفی و طولانی بین ایران و ائتلاف مخالفانش بدل شده است.» در این نوشته بهگونهای غیرمستقیم اعتراف شده كه ترور دانشمندان هستهای ایران، نتیجه مخالفت غرب با برنامه هستهای ایران است. هرچند گزارش مذكور در ادامه اذعان میكند كه تمامی فعالیتهای هستهای جمهوری اسلامی تحت نظارت آژانس قرار دارد؛ اما بهسان گزارشهای دوپهلوی آژانس، ابهاماتی را در مورد برنامه هستهای ایران طرح میكند. این گزارش تصریح دارد كه غنیسازی اورانیوم ازسوی ایران تا میزان 20 درصد زیر نظر آژانس است؛ اما دولتهای غربی بهویژه فرانسه این فعالیت صلحآمیز را برنمیتابند و فشارهای زیادی را بر ایران وارد میكنند. طبق این گزارش، دور جدید تحریمها علیه ایران بهسبب این است كه آژانس در گزارش اخیر خود «اخطار داد كه ارائه تضمین معتبر در مورد عدم وجود مواد و فعالیتهای هستهای اعلام نشده در ایران غیرممكن است و بنابراین نمیتوان نتیجه گرفت كه تمام مواد هستهای ایران در فعالیت صلحآمیز به كار گرفته میشوند.»
این جمله میخواهد ادعا كند كه تحریمها علیه جمهوری اسلامی، مبنایی حقوقی دارد و این یك دور باطل مصادره سازمانهای بینالمللی به نفع قدرتهای غربی است؛ بهعبارتی، آژانس تحت سلطه این كشورها گزارشی مبهم منتشر میكند و چنین گزارشی مبنای تصمیمگیری سلطه گران غربی در مورد كشورهای مخالف خود میشود.در ادامه این گزارش آمده است: «به نظر میرسد اسرائیل، احتمالاً با همكاری آمریكا و دیگران، مبارزهای را از طریق ترور دانشمندان هستهای، خرابكاری در تأسیسات هستهای و نظامی و جنگ نرم علیه سانتریفیوژهای ایران آغاز كرده است كه بارزترین شكل آن، پخش ویروس «استاكسنت» بود.»
در گزارش مراكز مطالعاتی غرب، به اثرگذاری ویروس استاكسنت بر تأسیسات هسته ای اشاره زیادی شده است. «ایلان برمان» در مقالهای در فصلنامه خاورمیانه(THE Middle East Quarterly) با اشاره به این ویروس، می-نویسد: «اعتقاد بر این است كه این كرم رایانهای را اسرائیل، آمریكا یا هر دو كشور ساختهاند كه از تابستان 2009 به سیستمهای كنترل هستهای ایران حمله كرده و آنها را تخریب كرده است. بنابر گزارش مؤسسه علوم و امنیت بینالملل، ویروس استاكسنت بین سالهای 2009 و 2010 موفق شد از میان 9000 سانتریفیوژ غنیسازی اورانیوم در تأسیسات نطنز حدود 1000 سانتریفیوژ را از كار بیندازد و بدینوسیله باعث به تأخیر انداختن موقتی چرخه هستهای ایران شده است. ضمناً، اقدامات مخفیانه نیز، بر عوامل انسانی برنامه هستهای ایران بیتأثیر نبوده است. ترور دانشمند هستهای و زخمی كردن یك دانشمند دیگر طی دو حمله جداگانه در اواخر ماه نوامبر، از جمله مواردی هستند كه رسانههای گروهی، آن را «جنگ مخفی علیه برنامه هستهای ایران» نامیدهاند.»
مشخص میشود كه غرب علاقه زیادی به خرابكاری در برنامه هسته ای ایران دارد؛ اما چون از راههای ضربه زدن فیزیكی خوف دارد، به راههای نرم افزاری و همچنین ترور روی آورده است. در مورد جنگ سایبری دشمن باید گفت به نظر میرسد سرمایه گذاری دشمن در این زمینه به معنای توانمندی و پیشرفت نباشد، بلكه ناتوانی آن را نشان میدهد؛ چرا كه دشمن هرچند هم در جنگ سایبری پیشرفت كند، توانمندی آن در ایجاد نظم یكجانبه را كمتر در اذهان عمومی دنیا جا میاندازد. ضمن اینكه متخصصان ایرانی بهسادگی میتوانند راه غلبه بر دشمن در جنگ سایبری را بیاموزند. اولویت مهم دشمن در تقابل با حریف، جنگ نظامی است تا از این راه، هم صنایع نظامی خود را گسترش دهد و هم افكار عمومی دنیا را متوجه ابرقدرتی خود كند و این اهداف در نبرد سایبری تأمین نمیشود. بنابراین رویآوردن آنان به نبرد سایبری از سر اضطرار و ضعف است؛ هر چند روی آوردن به ترور نیز ضعف دشمن را نشان میدهد.
2) ترس دشمن از دانش هسته ای ایران
دستیابی به دانش هستهای و راهاندازی چرخه كامل سوخت در داخل كشور، نوعی فناوری بسیار پیشرفته محسوب میشود كه اهمیت آن بسیار بیشتر از داشتن بمب هستهای است؛ چرا كه دانش هستهای در كنار خود سبب ارتقای سایر حوزههای فناوری میشود و خود آن در زمینههای مختلف كشاورزی، پزشكی، اكتشاف و ... استفاده میشود. علاوه بر این، در اختیار داشتن دانش هستهای به این معناست كه فناوری هستهای با بمباران دشمن نابود نمیشود بلكه بعد از مدت كمی دوباره احیا میشود. این موضوعی است كه در گزارشهای اخیر مراكز مطالعاتی غرب بر آن تأكید شده است. لئون پانهتا، وزیر دفاع آمریكا، معتقد است بمباران تأسیسات هستهای ایران در نهایت دو سال برنامه هستهای این كشور را به تأخیر میاندازد. در گزارش مؤسسه انگلیسی «روسی» نیز آمده است: ««جاشوآ پولاك» میگوید: «شما میتوانید تأسیسات غنیسازی را بمباران كنید؛ اما نمیتوانید برنامه غنیسازی را بمباران كنید. (یا حداقل برنامه پیشرفتهای چون برنامه ایران را نمیتوان بمباران كرد) این مانند یك رآكتور، با میلیاردها دلار سرمایه انباشته در یك محل در طی چندین سال نیست كه گردآوری دوباره آن مشكل باشد، بلكه این مجموعهای از هزاران قطعه قابل تعویض است كه میتوان آنها را در هر جایی گرد آورد و به كار گرفت... باید به نحوی ظرفیت ایران برای مهندسی ابزار دقیق را بمباران كرد. این مسئله تنها یك راهحل مشخص ندارد.»
گزارش مذكور در ادامه، نكته مهمی را از توان بازدارندگی فناوری هستهای برای ایران بازگو میكند: « داشتن گزینه ساخت بمب، به جای داشتن خود بمب، «پوشش اتمی»، یا «نهفتگی اتمی» یا «گزینه ژاپن» نامیده میشود. احتمالاً این مسیر برای تهران مطلوبتر است. سوابق هستهای شدن آشكارا یا به عبارت دیگر، مزایای هستهای شدن مختلط است: بدون شك «پیونگیانگ» به یك عامل بازدارنده قوی دست یافته؛ اما همچنان تحت تحریمهای شدید حكومت میكند. هند، كه سلاحش را در 1998 پس از دوره نهفتگی هستهای طولانی آزمایش كرد، در نهایت معافیت ویژه از تحریمها را كسب كرد؛ ایران به چنین معافیتی دست نخواهد یافت. درك آنكه دستیابی یا آزمایش یك بمب چه سودی برای ایران خواهد داشت، سخت است مگر اینكه حكومت در خطر جدی سقوط باشد. ایران با داشتن ابزارهای فنی، به اعتبار و قدرت بازدارندگی دست مییابد یا آنگونه كه چرچیل در 1951 بیان كرد، «به جای قانون به تكنیك دست خواهد یافت.»
3) عدم تأثیرگذاری سلاح هسته ای بر سیاست خارجی ایران
همچنانكه مقام معظم رهبری در بیانات اخیر خود در جمع دانشمندان هستهای كشور فرمودند، دشمن میداند كه جمهوری اسلامی ایران نیازی به سلاح هستهای ندارد، شورای روابط خارجی آمریكا در هفته اخیر با انتشار گزارشی بر این نكته تأكید كرد كه ایران برای ایجاد بازدارندگی، اهرمهایی غیر از سلاح هستهای دارد و نیازی به داشتن این سلاح ندارد. «اگر جامعه جهانی از راه آزمون و یا برآوردهای اطلاعاتی به این نتیجه برسد كه ایران صاحب سلاح هستهای است، این سلاح چه تأثیری بر سیاست خارجی ایران خواهد داشت؟» این پرسشی است كه «میكا زنكو»، از پژوهشگران شورای روابط خارجی ایالات متحده مطرح كرده و از شماری از دانشمندان حوزه روابط بینالملل و مطالعات امنیتی كه در موضوع سلاحهای هستهای تجربه دارند، خواسته تا به آن پاسخ دهند. مطلبی كه درباره این موضوع در سایت شورای روابط خارجی آمریكا منتشر شده، میگوید: «به باور بیشتر این دانشمندان، دستیابی به سلاح هستهای تأثیر چندانی بر سیاست خارجی ایران نخواهد داشت. از دلایل این امر آنكه هماكنون نیز جمهوری اسلامی ایران، ابزارهایی دارد كه اصولاً دستیابی به سلاح هستهای را برایش به امری نه چندان مهم تبدیل میكند. «كیل بردسلی»، استادیار علوم سیاسی دانشگاه «اِموری»، در پاسخ به این پرسش معتقد است ایران مسلح به سلاح هستهای، رفتار چندان متفاوتی نخواهد داشت. منطق سخن او این است كه اصولاً دستیابی به سلاح هستهای، با هدف ایجاد بازدارندگی در مقابل دشمنان صورت میگیرد؛ اما ایران هماكنون بازدارندههای مناسبی دارد كه آن را از سلاح هستهای بینیاز میكند. بردسلی در این زمینه، به نقش مهم ایران در تأمین نیازهای نفتی جهان، دارا بودن نیروهای نظامی متعارف بسیار قوی، توانایی نفوذ در لبنان و عراق و همچنین خستگی غرب از جنگ اشاره میكند و به این ترتیب معتقد است قصد ایران برای به دست آوردن منفعت از سلاح هستهای، محل تردید است. «سارا كرپس»، استادیار دپارتمان حكومت در دانشگاه «كرنل» نیز میگوید: درباره این موضوع، باید بین دو عرصه تهدید و اقدام عملی تفاوت قائل بود. در عرصه نخست، بیگمان سلاح هستهای، توان چانهزنی بیشتری به ایران میدهد و از این جهت میتواند این كشور را تا اندازهای در راستای رسیدن به اهدافش یاری دهد. در عین حال، با توجه به منطق «تئوری بازدارندگی»، سلاح هستهای توان اقدام عملی بیشتری به ایران نمیدهد؛ زیرا این عرصه، عرصه محاسبه است و با توجه به توان دشمنان ایران برای اقدام متقابل هستهای، ایران به هیچ وجه از سلاح هستهای بهره نخواهد برد. «آنی تریسی ساموئل»، پژوهشگر مدرسه كندی در دانشگاه هاروارد نیز نظری مشابه را مطرح كرده، میگوید: در عرصه نظر، دستیابی ایران به سلاح هستهای، تأثیر شگرفی بر ذات سیاست خارجی آن نخواهد داشت. وی عقیده دارد كه پایه سیاست خارجی ایران از زمان پیروزی انقلاب اسلامی تاكنون، همواره عملگرایانه بوده است. ساموئل همچنین این نظر را مطرح میكند كه در اختیار داشتن سلاح هستهای، ممكن است به انزوای ایران منجر شود و مقامات ایرانی، هرگز خواهان چنین چیزی نیستند. وی سرانجام با بیان اینكه جمهوری اسلامی ایران، یك نظام غیرعقلایی یا خودنابودگر نیست، میگوید: داشتن سلاح هستهای تغییری در این امر پدید نخواهد آورد و سرانجام اینكه «تاد سِشر»، استادیار دانشگاه «ویرجینیا» و پژوهشگر امنیت هستهای در شورای روابط خارجی آمریكا، موضوع را از نگاهی تاریخی مورد بحث قرار میدهد. وی با اشاره به اینكه مهمترین نگرانی كنونی جامعه جهانی این است كه ایران با به دست آوردن سلاح هستهای، توان تهدید خود را افزایش میدهد، این موضوع را رد كرده و بیان میكند: تهدیدهای هستهای، «بیاعتبار» هستند. دلیلی كه سشر برای این ادعا مطرح میكند، این است كه به دلایل گوناگون، هیچ كشوری واقعاً به استفاده از سلاح هستهای روی نخواهد آورد. وی در این باره به تجربه رژیم صهیونیستی، چین و كرهشمالی اشاره میكند و نقل قولی از «رابرت مك نامارا»، ژنرال بلندپایه آمریكایی، میآورد كه میگفت: «سلاحهای هستهای بهكلی بیفایده هستند؛ مگر برای بازداشتن دشمن از استفاده از آن.L
ج) ارزیابی میزان اثرگذاری تحریمها علیه ایران
در گزارش مراكز مطالعاتی آمریكا، بر تحریم اقتصادی برای متوقفكردن ایران و عقب نشینی از توسعه برنامه هسته ای خود، تأكید زیادی شده است. غربیها امیدواری زیادی به میزان اثرگذاری این تحریمها دارند، هرچند دیدگاههای مخالف نیز مشاهده میشود. نكته واضح این است كه اغلب دشمن اقتصاد كشور را شكننده میداند و تمركز فشار بر آن را راه مناسبی برای مقابله با جمهوری اسلامی تلقی میكند. اندیشكده رند در گزارشی تحت عنوان «نظام سیاسی ایران و دیپلماسی آمریكا» به قلم نویسندگان: «جیمز دابینز»، «علیرضا نادر»، «دالیا داسا كایه»، «فردریك وری» می نویسد: «اقتصاد ایران به احتمال زیاد بزرگترین منبع ضعف رژیم است. این كشور با وجود دارا بودن برخی از بزرگترین ذخایر نفت و گاز طبیعی جهان، همچنان در باتلاق تورم و بیكاری گرفتار است. اوضاع وخیم اقتصادی در سه دهه گذشته یكی از مهمترین منابع نارضایتی عمومی از رژیم بوده است. ركود اقتصادی در آینده میتواند به تحریك بیشتر جوانان، افراد تحصیلكرده و حتی جمعیت بهظاهر بیكار و نیمهبیكار منتهی شود.
این گزارش با مرور تحریمهای اعمال شده بر ایران از سال 2009 تاكنون و قطعنامههای صادر شده علیه ایران، معتقد است در نسبت با قطعنامهها احتمالاً تحریمها فشار بیشتری بر جمهوری اسلامی وارد میكند. در ادامه این گزارش چنین ادعا شده است:
«محدودیتهای مالی به طور اخص، اثرات منفی بر اقتصاد ایران داشته است. تحریمهای مالی آمریكا و جامعه بینالمللی، گشایش اعتبارات اسنادی را برای شركتهای ایرانی دشوار ساخته و هزینه دادوستد با آنها را افزایش داده است. كاهش ارزش پول ایران در اكتبر 2010 ناشی از اجرای تحریمهای شدید بانكی بوده است. بهعلاوه، تحریمهای سال 2010 به عدم عقد قرارداد بیمه با خط كشتیرانی جمهوری اسلامی از سوی شركتهای بیمهگذار بینالمللی منجر شده است. در نتیجه، برخی شركتهای كشتیرانی نتوانستند بدهی خود را تسویه كنند و از اینرو كشتیهای آنها در بنادر بینالمللی توقیف شد. بهطور كلی، بسیاری از كشورهای اروپایی و آسیایی از سرمایهگذاری در حوزه انرژی ایران صرفنظر كردهاند. شركتهای معروف اروپا از قبیل توتال فرانسه و گروه «لینده»(Linde) آلمان، روابط خود را با ایران بهطور كامل قطع كردند. ژاپن نیز در اكتبر 2010 فعالیت خود را در میدان نفتی آزادگان متوقف ساخت. تحریمهای سال 2010 نیز بر روابط تجاری ایران با شركای سنتی دوست همچون هند تأثیر گذاشته است. در دسامبر 2009، بانك مركزی هند به این نتیجه رسید كه دیگر نمیتوان از اتحادیه تهاتری آسیایی مستقر در تهران برای پرداخت بدهیهای نفتی ایران بهره گرفت و بدین ترتیب، روابط مهم تجاری بین دو كشور دچار اختلال شد. اختلاف با هند بهطور اخص میتوانست دولتمردان ایران را سردرگم سازد؛ زیرا دو كشور به عنوان عضو جنبش عدم تعهد، رابطه نزدیكی با یكدیگر داشتند. جمهوری اسلامی ایران به روابط خود با كشورهای شرق آسیا همچون هند نگاه ویژهای داشت زیرا این سیاست را بهمثابه ابزاری برای دور زدن تحریمهای «غرب» میدانست. به نظر میرسد مشكلات اقتصادی و فقدان درآمد دولتی، عوامل كلیدی در اجرای طرح عظیم هدفمندی یارانهها بوده است. دولت ایران از هزینههای توأم با تخصیص یارانهها كاملاً اطلاع داشته است. رفسنجانی و خاتمی تلاش كردند تا این سیستم را اصلاح كنند اما مخالفت احزاب و اعتراضات داخلی مانع از اجرای این تصمیم شد. احمدینژاد كه با اقتصاد رو به زوال و تحریمهای بینالمللی روبهرو است، در یك اقدام غیرمنتظره، نظام یارانهها را اصلاح كرد. دولت ایران در نظر دارد تا یارانهها را با واریز پول نقد به حساب ایرانیان «نیازمند» جبران كند؛ اما پرداخت پول نقد، موقتی است و از فشار ناشی از شوك اولیه برداشتن یارانهها بر طبقات پایین جامعه میكاهد كه احتمالاً پایگاه اصلی حمایت رژیم هستند. در این راستا، تحریمها حداقل اصلاحات بسیار مثبتی، هرچند ناخوشایند را به ارمغان آوردهاند. تحریمها با تعمیق شكاف در داخل نظام سیاسی، بر روند تصمیمگیری ایران تأثیر گذاشتهاند. ناكامی دولت احمدینژاد در جلوگیری از تصویب تحریمهای شدیدتر علیه ایران قویاً از جانب مخالفان سیاسی در اردوگاه محافظهكاران/اصولگرایان از جمله چهرههای برجسته نظیر رفسنجانی مورد انتقاد قرار گرفته است. انزوای ایران و اقتصاد رو به زوال از سوی مخالفان اصولگرای احمدینژاد همچون علی لاریجانی، رئیس مجلس شورای اسلامی و آیتالله صادق لاریجانی، رئیس قوه قضائیه مورد بهرهبرداری قرار گرفته است. برادران لاریجانی «جانشینان» احتمالی ریاستجمهوری احمدینژاد تلقی میشوند. علی لاریجانی به عنوان رئیس تیم مذاكرهكننده هستهای ایران، از سیاست هستهای انعطافپذیرتری تبعیت میكند و تعامل دائمی- در برخی اوقات موفقیتآمیزی- با اتحادیه اروپا و آژانس بینالمللی انرژی اتمی داشته است. او همانند برادر خود، صادق لاریجانی، همواره از نحوه مملكتداری احمدینژاد انتقاد كرده است. دولت آینده ایران كه احتمالاً تحت سلطه دو برادر خواهد بود، تا اندازهای سیاست خارجی و هستهای متفاوت را دنبال میكند. با اینحال، ابراز تمایل دولتمردان جمهوری اسلامی برای تعامل با جامعه بینالمللی به دلیل فشارهای داخلی و بینالمللی، میتواند نشانهای از ضعف لحظهای و زودگذر باشد تا خواست واقعی برای سازش با غرب؛ و میتواند راه حلی برای خرید زمان تلقی شود در حالیكه همزمان توسعه قابلیت هستهای را دنبال میكند. به نظر میرسد كه تهران قابلیت هستهای را به عنوان دارویی برای همه مشكلات داخلی و خارجی میپندارد از جمله مقابله با تهدید آمریكا برای تغییر رژیم ایران. هزینههای اقتصادی و سیاسی در كوتاهمدت و میانمدت ارزش انتظار كشیدن برای كسب منافع ناشی از قابلیت تسلیحات هستهای در آینده را دارد.»
در مقابل این دیدگاه، «ایلان برمان» در مقالهای كه به آن اشاره شد، نظر دیگری دارد. وی با تشریح تحریمهای جدید علیه ایران و اثرات آن در حوزه انرژی و كشتیرانی، معتقد است این تحریمها قطار هستهای ایران را متوقف نمیكند. وی مینویسد: «با وجود كسب این موفقیتها، مدارك موجود نشان میدهند كه تحریمهای بینالمللی تا به امروز نتوانستند تغییر محسوسی در محاسبات راهبردی ایران ایجاد كنند. از این جهت، واشنگتن باید با استفاده از «اهرمهای» اقتصادی و راهبردی جدید، فشارهای وارده بر ایران را افزایش دهد. خوشبختانه، تعدادی از این عوامل وجود دارند.» منظور برمان از این عوامل، اعمال فشار آمریكا بر قرارگاه سازندگی خاتم در بیرون مرزهاست. به اعتقاد وی «وزارت خزانهداری آمریكا طی دو سال گذشته تلاش كرده است تا با تحریم برخی شركتهای تابعه خاتمالانبیاء این ریسكها را برای سرمایهگذاران بینالمللی به حداقل برساند تا «با كمك به سایر شركتهای جهان، از روابط تجاری با این نهاد جلوگیری به عمل آورند، روابطی كه در نهایت به نفع سپاه پاسداران و فعالیتهای خطرناك آن است.» اما وزارت خزانهداری آمریكا هنوز برای شركتهای چندملیتی كه آگاهانه با سپاه پاسداران روابط تجاری دارند، جریمهای تعیین نكرده است و فعالیتهای برونمرزی سپاه پاسداران را به طور جدی هدف نگرفته است؛ حتی زمانیكه این فعالیتها تأثیر مستقیمی بر منافع امنیت ملی آمریكا دارند. برای مثال، مقامات آمریكا حدس میزنند خاتمالانبیاء در عراق یكی از بزرگترین بازیگران اقتصادی در بازسازی پس از جنگ است. چنین موقعیتی سپاه پاسداران را به یك شریك مهم در دنیای اقتصاد و سیاست پس از صدام در عراق تبدیل میسازد - سازمانی كه با قدرت عظیم خود میتواند عراق را به درون مدار ژئوپولیتیكی ایران سوق دهد. با این حال، با وجود میلیاردها دلاری كه صرف بازسازی زیرساختهای عراق شده است، اقدامات هماهنگی برای جلوگیری از ریخته شدن پول مالیاتدهندگان آمریكا به جیب تهران اتخاذ نشده است.»
اما اندیشكده انگلیسی «روسی» در مورد اثرگذاری تحریمها بر ایران نظر مخالفی دارد. در گزارش این اندیشكده آمده است: «همانطور كه «رابین میلز» میگوید، «تحریم نفت، چه عملی شود و چه شكست بخورد، ایده بدی است». دولت ایران قبلاً ثابت كرده كه تحریمها بسیار سست و ضعیف هستند؛ زیرا برخی واردكنندگان نفت ایران از زیر بار آن شانه خالی میكنند و چین نیز از ایران تخفیف میگیرد. یونان، با اقتصاد بسیار آسیبپذیر، یكچهارم نفت مورد نیازش را از ایران وارد میكند. ایتالیا 13 درصد و اسپانیا اندكی كمتر از 10 درصد نفت خود را از ایران میگیرند. كره جنوبی و ژاپن هر كدام برای حداقل 10 درصد از واردات نفت خام خود به ایران وابستهاند. ذخایر نفتی عربستان سعودی بین بازارهای اروپایی و شرقی پخش شده و بنابراین افزایش قیمت نفت اجتنابناپذیر است. «سوزان مالونی» خاطر نشان میكند كه «طی دوران اوج جنگ ایران و عراق، درآمد نفتی سالانه ایران به كمتر از 6 میلیارد دلار- كمتر از ده درصد درآمد سال 2010 این كشور- رسید». این حكومت همیشه در انداختن مسئولیت مشكلات داخلی به گردن كشورهای خارجی موفق نبوده است، اما همیشه از تغییر سیاستهایش برای تخفیف تحریمها سر باز زده است.»
نتیجه گیری
هرچند گزارشه ای منعكس شده، نمونهای كوچك از نگاه های موجود در مراكز مطالعاتی غرب به ایران است و باید دامنه مطالعات این چنینی را وسعت داد؛ اما از مجموع آنچه گفته شد، نكات ذیل در مورد آخرین دیدگاههای مراكز مطالعاتی غرب و آمریكا در مورد جمهوری اسلامی ایران حاصل میشود:
1) غرب جمهوری اسلامی ایران را در رسیدن به اهداف راهبردی خود از جمله توسعه انرژی صلح آمیز هسته ای مقاوم میداند و یقین دارد كه با فشارهای اقتصادی وارده، مسئولان نظام عقب نشینی نمیكنند. در عین حال در اوضاع كنونی، جریان سیاسی قدرتمندی را در ایران نمیبیند كه بتواند راه مسالمت آمیزی با غرب دنبال كند تا از جدیت نظام در دستیابی به اهداف راهبردی خود كاسته شود. در این وضعیت، تمام امید غربیها بر فشار اقتصادی متمركز شده تا دو نتیجه از آن حاصل شود: اولاً فشار اقتصادی از نظر آنان اهرمی است كه چون مشكلات كلانی پیشروی اقتصاد ایران میگذارد، سبب اختلاف بین مسئولان شده و از این رهگذر، اتحاد آنان در رسیدن به اهداف راهبردی خدشه دار میشود و بنابراین هرچند جریان متمایل به غرب از صحنه سیاسی ایران به حاشیه رانده شده و نمیتواند در كاستن از جدیت ایران در رسیدن به اهداف خود اثرگذار باشد؛ اما فشار اقتصادی میتواند سبب اختلاف مسئولان شود و جدیت و اتحاد آنان را بشكند. ثانیاً فشار اقتصادی سبب نارضایتی اجتماعی شده و این نارضایتیها در كاهش حضور مردم در صحنه حمایت از نظام و مشاركت آنان در انتخابات مؤثر خواهد بود. در این وضعیت، زمینه توقف ایران بیشتر هموار میشود.
2) غرب در مقابله با برنامه هسته ای ایران تمامی گزینه ها را بررسی كرده و به نظر میرسد اكنون هیچ گزینه كلانی برای متوقف كردن برنامه هسته ای ایران نداشته باشد، مگر اینكه با فشار اقتصادی بر ایران و سپس كاهش توان ایران، شروطی را با مضمون توقف فعالیتهای هسته ای ایران به سود رونق اقتصادی پیشروی جمهوری اسلامی قرار دهد و به عبارتی، هزینه توسعه برنامه هسته ای ایران را بالا ببرد. چنانكه ریچارد هاس میگوید: «بهترین گزینه در وضعیت كنونی، گزینه سوم است: شیوهای مرتبط با سیاستهای كنونی به این معنا كه باید تا آنجا كه میتوانیم بر ایران فشار اقتصادی وارد كنیم؛ البته این كار باعث نخواهد شد تا ایران برنامه هستهای خود را متوقف كند؛ اما ایرانیها را به این نتیجه خواهد رساند كه هزینه راهی كه اكنون در پیش گرفتهاند، بسیار زیاد است و بنابراین منطقی است كه رفتار خود را تغییر دهند.»
البته از گزینه های ترور و جنگ سایبری دشمن نباید غافل شد، چه اینكه هاس در راهكارهای خود نیز به این موضوع اشاره میكند. ریچارد هاس همچنین بر راه حل مذاكره نیز تأكید می كند تا ابزاری باشد كه آمریكا را در افكار عمومی، صلحطلب نشان دهد.