تجربه اصلاحات و رويدادهاي دوم خردادي، نشان داد كه رسانه ها، با گفتن «دانستن حق مردم است»، «فقط برخي چيزها را مي گويند»، «چيزهاي نادرست فراواني مي گويند» و «بسياري چيزها را نمي گويند». و اين واقعيت، تنها احوالات روزنامه نگاران اصلاحات نيست. اولي نبود و آخري نيز نخواهد بود.
... و بسيار مهم است كه مردم بتوانند در اين بزنگاه ها اهل تشخيص باشند. به اين نوع تشخيص عميق تر رسانه ها، نام «سواد رسانه اي» اطلاق مي كنند.
گسترش بي سابقه رسانه، الزامات خود را بر ما تحميل كرده است.
اين الزمات شبيه هيچ چيز كه تا كنون تجربه كرده ايد نيست.
از جمله اين الزامات، خود را در تعليم و تربيت نشان مي دهد.
آموزش و تعليم و تربيت، به ناچار، شتابان، دستخوش تغيير و دگرگوني است.
كودكان با اينترنت آشنايي دارند و روي تارهاي وب مشغولند.
و اين فضاي جديد، تجربياتي «براي آنها رقم مي زند» كه والدين و طراحان آموزش آنها، به مخيله خود نيز راه نمي دادند.
نتيجه، بيش از هر چيز، خود را در تحول در برنامه آموزشي و تربيتي نشان مي دهد.
پروژه دشواري است.
دشوار است، از اين بابت كه تاكنون مشابه اين شرايط تجربه نشده است.
رشد شتابان دانش و الزامات تربيت، امكان بازسازي اصولي دانش و موازين تربيتي را در برنامه آموزشي گرفته است.
اگر ما و هم دوره اي هاي ما مي توانستيم، با الفبا شروع كنيم و با شيب معقولي به سوي سطوح بالاي يك رشته علمي حركت كنيم، امروز، با گسترش انباشت رسانه اي دانش، اين امكان از دست رفته است.
فرزندان ما، مجبورند ميان بر بزنند.
آنها نمي توانند با دانش، برخوردي اصولي داشته باشند. به دليل آنكه مجموعه دانش انباشته و به اشتراك گذاشته شده در اينترنت در مورد هر موضوعي، هم اكنون بيش از آن شده است كه كسي بتواند در طول يك عمر معمولي يك بار همه آنها را مرور كند.
پس، برخورد فني-كاربردي به يك ضرورت ناگوار در برنامه ريزي آموزشي تبديل شده است.
آنچه اين ضرورت را ايجاب كرده است، همه جايي شدن و فراگيري سهمگين رسانه است.
پيشنهاد اين است كه بيش از هر چيز ديگري در برنامه آموزشي، سواد و دانش افرادبراي بهره مندي درست از رسانه را ارتقا بخشيم. به اين مي گويند: «برنامه ارتقاي سواد رسانه اي».
همان گونه كه شواهد نشان مي دهد انسان ها شيفتة رسانه ها شده اند چرا كه زمان زيادي را با آنها سپري مي كنند. از يافته هاي يكي از مطالعات اخير در زمينة استفاده از رسانه ها اين است كه حدود 30 درصد از زمان بيداري افراد در روز، انحصاراً با رسانه ها سپري مي شود و 39 درصد ديگر آن نيز مربوط به استفاده از رسانه ها در كنار فعاليت هاي ديگر است. چنين يافته اي نشان مي دهد، تقريباً 70 درصد از زمان روزانة افراد، نوعي استفاده از رسانه را شامل مي شود. در مقابل، كمتر از 21 درصد از زمان روزانه وقف كارهاي ديگر مي شود.
همه ما بارها با اين پديده مواجه شده ايم كه افراد در مشاركت هاي اجتماعي، به شدت تحت تاثير پيام ها و تبليغات رسانه اي قرار گرفته و تغيير عقيده مي دهند. گاهي تماشاي يك فيلم (تبليغاتي يا سينمايي)، تاثيراتي عميق بر ناخودآگاه افراد باقي مي گذارد؛ تاثيراتي كه يكي از اهداف «جنگ نرم» رسانه اي قلمداد مي شود.
در چنين شرايطي، افراد و سازمان هاي مختلف، با بهره گيري از امكانات رسانه اي نوين، تفاسير ممكن از عملكرد دوران گذشتة خود را در اذهان مردم دستكاري كرده، با منافع خود هم راستا ساخته و نهايتاً به هژموني خود ادامه مي دهند.
از اين روي، با قرار دادن پيام هاي ايدئولوژيك در بطن مطالب رسانه اي (فيلم، اخبار، تبليغات و...)، افكار و ارزش هاي خاصي را در سرتاسر دنيا اشاعه مي دهند تا وجهه مدنظر از خود را بازنمايي كنند.
هدف قرار دادن آداب و رسوم و اديان در كشورهاي كمتر توسعه يافته و جهان سومي و به طور كلي تهاجم فرهنگي، خطري است كه سياستمداران و مسئولان ملل هدف همواره از آن بيم داشته و در تلاشند تا مردم خود بخصوص نسل جوان را نسبت به اين خطرات آگاه ساخته و در برابر آسيب هاي احتمالي ايمن سازند. در اين راستا، يك ديدگاه انتقادي مناسب، افراد را قادر مي سازد تا در هنگام مواجهه با پيام هاي رسانه اي، كليشه هاي متنوعي چون طبقه، نژاد، جنسيت و روابط را در نظر داشته و كمترين تاثيرپذيري را از رسانه ها داشته باشند.
در اين ميان، ايران به عنوان كشوري اسلامي و با فرهنگ چندين هزار ساله، همواره در معرض حملات رسانه اي كشورهاي قدرتمند و يا همان «جنگ نرم» بوده و مسئولان نيز سعي دارند افراد تحت آموزش و در سنين تاثيرپذيري را به گونه اي آموزش دهند تا پيام هاي رسانه اي و اهداف پيدا و پنهان آنها را شناخته و تجزيه تحليل كنند و در عين حال، كمترين تاثيرپذيري را نيز از اين محتواي مخرب اين دسته از پيام ها داشته باشند.
از ديگر سوي، دستگاه سياستگذاري جمهوري اسلامي ايران، به منظور ارتقاي فرهنگ اسلامي-ايراني در سطح ملي و بين المللي به شهرونداني آگاه و با بصيرت نياز دارد تا فحواي كلام ايدئولوژيك و ارزشي نهفته در پيام هاي رسانه اي داخلي را درك كرده، تفسيري آگاهانه به دست داده و تاثيرپذيري لازم را از آنها داشته باشند.
«سواد رسانه اي» يكي از مهمترين مولفه هايي است كه در سياستگذاري هاي رسانه اي و ارتباطي در نيم قرن اخير توسط كشورهاي مختلف، جهت تحقيق، تحليل، آموزش و آگاهي از تاثيرات رسانه ها بر روي اقشار مختلف جامعه به كار رفته است.
سواد رسانه اي توانايي كاربرد صحيح رسانه است؛
سواد رسانه اي عبارت است از توانايي دسترسي، تحليل، ارزيابي و خلق پيام هايي كه در زمينه ها و شرايط مختلف تعريف مي شوند.
سواد رسانه اي مفهومي است كه مهارت ها و قابليت هاي مورد نياز براي پيشرفت را همراه با استقلال و آگاهي، در فضاي ارتباطي جديد (ديجيتال، جهان و رسانه هاي چند منظوره) جامعه اطلاعاتي تشريح مي كند. كسب مهارت هاي سواد رسانه اي، يعني كسب ديدگاهي انتقادي و توانايي در درك و ارائة تفسيري صحيح از پيام.