تحولات سال 2011 در جهان عرب، نشان میدهد گفتمان هاي حاکم در این جوامع قادر به ارائه پاسخ هاي منطقی و متقاعدکننده به مسایل جامعه و پرسش هاي دیگر گفتمان ها نیستند و زمان تحول در گفتمانها و چهارچو ب هاي مفهومی فرارسیده است. جهان عرب دچار چالش بنیادي و بحران عمیق هویتی شده و آشو بهاي اجتماعی، سیاسی و اقتصادي، این جوامع را در برگرفته است.گفتمان هاي حاشیه اي، عرصه را براي گفتمان هاي مسلط محدود کرده و مبانی و کارآمدي آنها را در عرصه اجتماعی به چالش کشیده است . کارگزاران فرهنگی و اجتماعی در کشورهای عربی حوزه خلیج فارس تلاش می کنند. از طریق مفصل بندي و تعیین هویتها با گفتمانهاي آلترناتیو، هویت ها و معانی اجتماعی خود را بازسازي کنند و در پاسخ به مسایل هویتی و معضلات سیاسی – اجتماعی فوق، ایدئولوژيها و مکاتب مختلفی شکل دهتد. بهمین دلیل بیش از 5 دهه گذشته، آنها در صدد ارائه راه حل هایی براي برون رفت از این مسایل و معضلات بوده و هر کدام، در دوره اي و کشوري، جایگاه برتر یافته و به قدرت یا گفتمان مسلط جامعه تبدیل شده و تلاش کرده اند نشان دهند در برخورد با مسایل هویتی و معضلات سیاسی – اجتماعی جامعه، راه حل هاي مفیدتر و مؤثرتري ارائه می دهند. این مکاتب، در برخورد با مسایل و مشکلات جوامع عرب، رویکردهاي متفاوتی در پیش گرفته و بر موضوعات و مبانی متفاوتی تأکید میکنند. سنت گرایی در برابر نوگرایی، اسلام گرایی در برابر عرفی گرایی، بومی گرایی در برابر بین الملل گرایی، ملی گرایی در برابر عرب گرایی و اقتدارگرایی در برابر دموکراسی خواهی، دوگانه هایی هستند که تا کنون، در نشان دادن تفاوت ها و تمایزات جریانات سیاسی و فکري جهان عرب، نقش بسیار برجسته اي داشتند.